در تاریخ جنگهای معاصر سابقهی تهاجم نیروی هوایی به زندانها وجود دارد. در برخی از موارد این اتفاق نتیجهی بیدقتی یا خطا در اجرای عملیات اصلی است. یکی از تلخترین این موارد عملیاتی است که ناتو در پاسخ به سرکوبهای قومی ارتش صربستان علیه آلبانیاییتبارهای کوزوو انجام داد. در این عملیات که در ماه می ۱۹۹۹ انجام شده است، در میان هدفهای متعدد، زندان دبراوا نیز مورد اصابت موشک قرار گرفت. در نتیجهی این اقدام بهطور مستقیم ۱۹ نفر از زندانیان کشته شدند. زندانیان بازمانده گزارش دادهاند که پس از عملیات، نگهبانان صرب وارد بند شدند و دستکم ۷۰ زندانی دیگر را به قتل رساندند. هرچند ناتو اعلام کرد که هدفش، مواضع نظامی اطراف زندان بهخصوص پایگاه گارد جمهوری صرب بوده است، اما بااینوجود دیدهبان حقوق بشر تاکید داشت که باید بررسی کاملتری صورت میگرفت. به هر صورت حاصل بیدقتی نیروهای ناتو و جنایت نیروهای صرب، کشتار گستردهی زندانیان بوده است.
در بسیاری از موارد موشکها نه به هدفهای اصلی بلکه به زندانها برخورد میکردند و منجر به تلفات جدی میشدند. اما در برخی موارد دیگر تلاش شده اسرای جنگی یا زندانیان سیاسی کشور اشغالشده آزاد شوند. بهطور مثال در فوریهی ۱۹۴۴، قریب به یک سال پیش از پایان جنگ جهانی دوم، متفقین تلاش کردند زندانیان زندان آمیان در فرانسهی اشغالشده را آزاد کنند. این عملیات منجر شد از ۸۳۲ زندانی ۱۰۲ نفر کشته و ۷۴ نفر زخمی شوند و ۲۵۸ نفر فرار کنند که ۷۹ نفر از آنها اعضای گروه مقاومت فرانسه و زندانیان سیاسی بودند. هرچند عموم این افراد مجدداً به زندان بازگشتند و صرفاً تلفات سنگین و امنیتیتر شدن نگهداری زندانیان برای مقاومت فرانسه باقی ماند.
در ابتدا ادعا میشد این عملیات به درخواست مقاومت فرانسه انجام شده است اما پس از رد این ادعا، انگیزهی این عملیات مورد تردید قرار گرفت. در مستندی تاریخی که بیبیسی انگلیسی در سال ۲۰۱۱ تهیه کرد، انگیزهی انجام عملیات، منحرف کردن توجه اطلاعاتی آلمان نازی از نرماندی محل عملیات اصلی متفقین مطرح شد. در کنار این واقعیت یهودیان بارها از متفقین خواسته بودند خطوط راهآهن مسیر اردوگاههای کار اجباری را تخریب کنند که هیچ زمان موردپذیرش قرار نگرفت. میشود گفت که دولتهای متخاصم دغدغهی زندانیان فرانسوی را نداشتند و بیشتر به دنبال کسب موفقیت در مقابل دشمن رودررو بودهاند و جان زندانیان نیز صرفاً میتواند ابزاری برای تغییر این توازن باشد.
اما از یکسو عملیات بمباران زندان اوین خطای اجرایی نیست و از سوی دیگر برخلاف عملیات زندان آمیان فرانسه منجر به آزادی هیچ زندانی نشد. هیچ نیرویی نیز بر روی زمین برای پشتیبانی محلی زندانیان تدارک دیده نشده بود و این عملیات بیشترین کشتهی غیرنظامی را پس از جنگ جهانی دوم بهصورت مستقیم داشته است. از همه مهمتر آنچنانکه میشد پیشبینی کرد شرایط را برای زندانیان ازجمله زندانیان سیاسی بسیار ناگوارتر از گذشته ساخته است. باتوجه به چنین تجربهای علل و انگیزههای این واقعهی ناگوار نامشخص است.
بنابر تجربههایی که به آنها اشاره شد و تجربهی اخیر به نظر میرسد که اقدامات نظامی علیه زندانها تنها به هزینهی بیشتر برای زندانیان منجر میشود. امروز شاهد هستیم که علاوه بر کشتهشدن تعداد زیادی بهطور مستقیم، زندانیان سیاسی تمام دستاوردهایی را که در زندان اوین در طی چند دهه داشتهاند با اعزام به سایر زندانها از دست دادهاند. البته این واقعه بر شرایط زندانیان در سایر زندانها بیش از گذشته نور تابانده است تا افکار عمومی در ایران به میزان تراکم زندانی در عموم زندانهای ایران –که شرایط فاجعهباری را میسازد— توجه نشان دهند.
سوی دیگر میدان نیز عملکرد بسیار نامطلوبی داشته است. اکنون قریب به یک ماه است که شرایط جنگی دوام آورده و آتشبس نیز خطر جنگ را حفظ کرده است. این شرایط منجر به مطالبهی گسترده برای آزادی یا دستکم اعطای مرخصی به زندانیان بهویژه زندانیان سیاسی شده است. این درخواست در راستای حفظ جان ایشان بوده اما دستگاههای امنیتی و قضایی نهتنها اقدام نکردند بلکه در انتقال و نگهداری ایشان از زندان اوین به سایر زندانها حقوق ابتدایی زندانیان را نیز نقض کردهاند. این در حالی است که حاکمیت در شرایط جنگی نیازمند افزایش همبستگی اجتماعی در درون جامعه بوده است.
خروج زندانیان از زندانها در شرایط جنگی نهتنها یک مطالبهی عمومی است بلکه پشتوانهای جدی در قواعد حقوق جمهوری اسلامی نیز دارد. بخشنامهی شورای عالی قضایی در دیماه سال ۱۳۶۵ در ضرورت حفظ جان زندانیان مناطق جنگی صادر شده است. این بخشنامه که تاکنون ضرورت اجرا دارد به ابزارهای مختلفی برای حفظ جان زندانیان در شرایط جنگی اشاره دارد. ازجمله اینکه انتقال به سایر زندانها را که مورد تهدید جنگی قرار نگرفتند یا آزادی با گرفتن وثیقه را مطرح میکند. با توجه به اینکه برخلاف تجربهی جنگ هشتساله، جنگ دوازدهروزه در مناطق خاصی متمرکز نشده، پس تهدید نظامی آسمان سراسر کشور را در بر گرفته است. به همین جهت انتقال زندانیان به زندان دیگر ناممکن میشود و آزادی زندانیان از طریق گرفتن وثیقه ضرورت مییابد.
این شرایط برای سایر محکومین که مدت حبس خود را به طرق دیگر طی میکنند نیز صادق است. برخی از زندانیان با قاعدهی زندانِ باز (که به بندِ باز مشهور است) مدت محکومیت را در شرایط خاصی طی میکنند. در مناطقی از کشور این گروه از زندانیان شبها را باید در خوابگاههای تعبیهشده برای زندانیان بگذرانند. این خوابگاهها نیز مانند یک زندان شبانه عمل میکند و تهدید را بر سر زندانیان نگاه میدارد. از سوی دیگر زندانیانی که تحت نظارت پابند الکترونیک دوران محکومیت خود را بیرون از زندان میگذرانند نیز در بسیاری از موارد شرایط ناگواری را تجربه میکنند. درحالیکه شهری مانند تهران در مدت جنگ دوازدهروزه بهسرعت خلوت شده بود اما این افراد بایست در دایرهی محدود خود میماندند. هرچند در برخی مناطق کشور دستگاه قضایی با اعطای مرخصی به گروههای اخیر از زندانیان فرصت تامین امنیت را به آنها داده بود، اما متاسفانه برخلاف مصوبه شورای عالی قضایی این اقدام تبدیل به یک اقدام عمومی در سراسر کشور نشد.
در حال حاضر با توجه به تداوم شرایط جنگی، عدم بازگشت پروتکلهای امنیتی سران حکومت به حالت عادی و تهدید جدی وقوع فجایع بیشتر، انتظار میرود دستگاههای قضایی و امنیتی در اسرع وقت و در پاسخ به مطالبات عمومی، با استفاده از ظرفیتهای قانونی موجود، نسبت به آزادی زندانیان، بهویژه زندانیان سیاسی، اقدام کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر