شاید هیچ ابزاری بهتر از «آفتابه» نتواند نحوهی حکمرانی و مدیریت آب در ایران را بهنمایش بگذارد. اینکه سابقهی تاریخی آفتابه دقیقاً به دوران کدام پادشاه برمیگردد روشن نیست، اما همین که نامش میآید، برای بسیاری بیاختیار تصویر آیتالله روحالله خمینی زنده میشود؛ عکسی که ماهها پیش از بازگشت او به ایران گرفته شد.
آفتابه در فرهنگ و ادبیات عامیانهی ایرانی، طیفی از معناها را در خود جمع کرده است؛ از یک وسیلهی بهداشتی تا نشانهای از طبقهی اجتماعی. آنها که آفتابه و لگن مسی و برنجی داشتند، به کسانی که نداشتند فخر میفروختند. آنهایی که آفتابه و لگنِ پر زرقوبرق داشتند اما در خانهشان شام و ناهاری پیدا نمیشد، نماد تجملگرایی بیچیز و بیمحتوا بودند. «آفتابهدزد» را به دام دستگاه قضا میانداختند، اما «تاجدزد» را بر سر میگذاشتند. از منظری دیگر، آفتابه تا وقتی سوراخ نشده متاعی مفید است، اما چسبیدن به آفتابهای سوراخ و ترکخورده نشانهی عقلانیت نیست.
آفتابه، چه مسی، چه طلایی و چه پلاستیکی، در نهایت ظرفی توخالی است؛ اگر آب نباشد، خودش به هیچ کار نمیآید. «مدیریت آفتابهای» در زمانی که آبی در بساط نیست، حیات ایرانیان را به خطر انداخته است. اما چگونه کار به جایی رسید که آفتابهی حکمرانان ایرانی به این روز افتاد، و در عین حال حواس بخش بزرگی از نخبگان و صاحبان اندیشه به جای دیگری معطوف ماند؟
تناقضهای بیش از حد در دوران جمهوری اسلامی، ریشه در نفی دانش و نادیده گرفتن واقعیتها دارد. حاکمان ثابت کردهاند که عقلشان در چشمان کمسویشان است و به آیندهی سرزمین بیتوجه بوده و هستند. زمانی که در سال ۱۳۶۷ به دولت موسوی هشدار داده شد که وضعیت آبی دهههای بعد ما را به چه سرنوشتی دچار خواهد کرد، نه سفرههای آب زیرزمینی خالی شده بود و نه کسی تصوری از سدهای بیآب و آبرسانی با تانکر به شهرها و روستاها داشت. چون دستی در ترجمهی متنی که در آبان ۶۷ به هیات دولت رفت داشتم، میدانم که گزارش مرتبط با امنیت آبی نوشته شده جویس ستار و دنیل ستول در همان سال باعث شد تعدادی از وزرا به فکر بیافتند، اما همانها سال بعد چنان با بیفکری حامی ایدههای سدسازی و انتقال آب و خودکفایی کشاورزی شدند که حدی بر بیعقلیشان متصور نیست. شاید به خاطر ماندگاری در دولت و حفظ موقعیت در دولت جدید آن زمان، یعنی کابینهی سازندگی، زیر بار این ایده رفتند که حکمرانی و مدیریت آب باید بر پایهی «ماموریت هیدرولیک» باشد. بر پای دیدگاه صاحبان این نگاه، آب را باید به هر قیمتی مهار و مدیریت کرد و گور پدر محیط زیست. راه حل این جماعت از کانال سدسازی و ایجاد تونلهای انتقال آب بینحوضهای میگذرد. اینان به تصمیمسازی از بالا همراه با تبلیغات یکطرفه اعتقاد دارند و توسعه از منظر آنان، باید به هر قیمتی انجام گیرد، بیآنکه مردم متوجه هزینههای تخریب رودخانهها و دریاچهها و آبخوانها و خاک سرزمین بشوند.
از مهر سال پیش که بارشها کاهشی قابل توجه یافت، نگرانی کارشناسان بیشتر شد. در حالی که میشد با صرفهجویی در بخشهای مختلف و برنامهریزی از فشار فزاینده بر منابع آبی کاست، فشار آب درون لولهها کاسته نشد و توهم فراوانی آب در ذهن بسیاری از شهروندان، آنان را متوجه واقعیتهای حساب پس انداز آبی شهرهای بزرگ نکرد، یعنی آبخوانها، نکرد، و وجود اندکی آب در حساب جاری، یعنی در سدها، آنها را به این نتیجه نرساند که باید برای دوران کمآبی آمادهتر شوند. اما چرا عقل جمعی، ما را به سمتی نبرد که باید و شاید؟
ساختار تربیتی و پرورشی ایران در سالهای بعد از جنگ جهانی به سویی رفته که به واقعیتهایی بیتوجه است و نسبت به دردهایی بیحس شده است. اگر خانوارها زمانی برای بهدست آوردن آب به زحمت میافتادند، اما الان، اکثر ایرانیان دیگر نیازی به پیمودن فرسنگها راه برای تامین آب ندارند و آب بهداشتی در اختیارشان است. همین آب بهداشتی که میتواند بهتر مصرف شود و مدت زمان بیشتری و به عدالت در اختیار همگان باشد، اما بسیاری قدرش را نمیدانند و خیال میکنند چون پولش را میدهند، میتوان هر بلایی بر سرش آورد.
همهی جوامع بشری اما اینچنین نیستند. وقتی دو سال پیش برای شرکت در کنفرانسی به کیپ تاون آفریقای جنوبی رفته بودم، با درخواستی کتبی در اتاق هتل روبهرو شدم که نوشته بود «لطفاً مدت استحمام را زیر دو دقیقه نگاه دارید» (Please limit your shower to 2 minutes. Water is scarce – thank you for saving it) و «اگر لازم نیست، از سیفون استفاده نکنید».
بعداً متوجه شدم که حمام دو دقیقهای مسئلهای فراگیر در کیپتاون بوده است.

کیپتاون در سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۷، خشکسالی سختی را پشت سر گذاشت و تنها با همیاری مردم و اعتماد شهروندان به دولت محلی و مسئولان شهری و مدیران آب توانست نجات پیدا کند. بسیاری از مردم جهان به خاطر شرایط سخت آن روزهای کیپ تاون با اصطلاح «روز صفر» آشنا شدند، یعنی روزی که قرار بود همهی لولههای آب شهری از آب خالی باشد و از شیر آب، هوا بیرون بیاید.
در فوریه ۲۰۱۸ وقتی خطر از دست رفتن آب بسیار جدی شد، مردم کیپتاون میدانستند که مصرف آب هر شهروند نباید
از ۵۰ لیتر در روز فراتر برود.

اما نکتهی مهم این بود که اکثر شهروندان به دولت محلی و کارشناسان و مدیران اعتماد داشتند و میدانستند اگر مسئلهی آب حل نشود، چارهای جز رفتن نیست.
وقتی در آبانماه، مسعود پزشکیان هشدار داد که اگر باران در زمان مناسب نیاید، تامین آب شرایط را به سمتی خواهد کشاند که بسیاری باید از پایتخت بروند، برخی آنرا شوخی گرفتند و عدهی بسیاری هم نگران شدند. اما مدیریت بد، بیاعتمادی و نداشتن ایدهای برای خروج از بحران تنها بر اضطراب شهروندان افزود. با این حال، سوال بزرگتر این است: اگر باران به کوهستان ببارد، مشکل مردم تهران حل خواهد شد؟
با توجه به آنچه که بر سر منابع آبی زیرزمینی تهران آمده، پاسخ منفی است. آبهای زیرزمینی محدودهی پایتخت، تامین کنندهی بیش از ۶۰ درصد نیاز تهران است و آبهای سطحی، کمتر از ۴۰ درصد. با این حال، سرمایهگذاری روی تامین و نگهداری آب سطحی بسیار بیشتر بوده و مسئولان برنامهی تغذیهی سفرههای آب زیرزمینی را با شهرسازی نامناسب و از بین بردن نفوذپذیری سطح زمین و عدم ایجاد سیستمهای آبخوانداری شهری، فراموش کردهاند.
وقتی در آبانماه، مسعود پزشکیان هشدار داد که اگر باران در زمان مناسب نیاید، تامین آب شرایط را به سمتی خواهد کشاند که بسیاری باید از پایتخت بروند، برخی آنرا شوخی گرفتند و عدهی بسیاری هم نگران شدند. اما مدیریت بد، بیاعتمادی و نداشتن ایدهای برای خروج از بحران تنها بر اضطراب شهروندان افزود. با این حال، سوال بزرگتر این است: اگر باران به کوهستان ببارد، مشکل مردم تهران حل خواهد شد؟
همچنین، فقدان سیستمهای مناسب بازچرخانی فاضلاب باعث شده منابع بسیار با ارزشی به هدر برود. با در نظر گرفتن این نکته که تصفیهی برنامهریزی شدهی فاضلاب در برخی کشورها، نیاز به انتقال آب بین حوضهای را کاهش داده، این پرسش مطرح میشود که چرا نهادهای حکومتی که خود را دلنگران سلامت مردم میپندارند، به جای توجه به این مهم، این همه بودجه را برای پروژههایی هزینه میکنند که در سالهای آینده با احتمال بسیار بالا به خاطر تغییر نظام بارش باران و برف، قابلیت بهرهبرداری مناسبی نخواهند داشت اما میتوانند با تخصیص بودجه به طرحهای بزرگ بازچرخانی، هم بخش بزرگی از نیاز آبی را تامین کنند و هم حق برخورداری از بهداشت را برای شهروندان قائل شوند.
حکمرانی آب در جمهوری اسلامی نمادی از کل ساختار حکمرانی این سرزمین است، نگاه از بالا، و فرمان حکومتی بر اساس احساس حاکمان بیتوجه به نیاز واقعی و در عین حال برای خوشحال کردن بخشی از نیروی سرکوب.
سوال یک میلیون دلاری: «مشکل آب را چه کسی میتواند حل کند؟»
مسعود پزشکیان در ابتدای تابستان گفته بود که به کسی که مشکل آب ایران را حل کند ۱۰۰ میلیارد جایزه میدهد. فرض کنیم منظورش ۱۰۰ میلیارد تومان بوده باشد و با قیمت روز، منظورش ۱ میلیون دلار آمریکا بوده.
حل مشکل آب از یک نفر بر نخواهد آمد. مسئلهی آب، امری است که بازیگران و سناریوهای متفاوتی دارد و به قول کسانی که در حوزهی نظریهی بازیها به بررسی مسائل میپردازند، با توجه به تغییر مدام شرایط، باید در چارچوب سیستمهای پیچیده، مسئلهی آب را نگریست و بررسی کرد.
سوال بزرگتر این است که آیا تنها یک کشور توان حل مشکلات آبی ایران را دارد؟ یعنی اگر همهی اختیار آبی ایران را به اسرائیل بسپارند، مشکل حل خواهد شد؟ خیر!
من همیشه برای دوستانم حرفهای شیمون تال، عالیترین مقام بخش آب اسرائیل بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶، را تکرار میکنم؛ او میگفت نباید روشهای اسرائیل را «کپیپیست» کرد، بلکه باید منطق آبی و شیوهی فکر کردن کارشناسان این کشور را فهمید. بهجای تقلید، باید دید آنها با چه تحلیلی از نیازها و کمبودها، به چه راهحلهایی رسیدهاند. به اعتقاد تال –که سابقهی همکاری با بانک جهانی را هم دارد— مدیران آب در اسرائیل با رصد خطاها و کمبودهای خود، هر پنج سال یکبار برنامه جامع آب کشور را بازبینی و اصلاح میکنند.
اگر برنامهای واقعاً بیخطا باشد، نیازی به اصلاح و بهروزرسانی ندارد؛ پس حتی اگر ما امروز بخواهیم یکی از طرحهای نوین اسرائیل را عیناً کپی کنیم، از کجا معلوم چند سال بعد خودِ آنها متوجه خطاهای بزرگتری نشوند؟ همان خطاهایی که امروز دره رود اردن را به فقر آبی کشانده، بحرالمیت را رو به سوی نابودی برده و هزاران فروچاله در اطراف این دریاچه پدید آورده است.
مسئلهی مهمتر این است که برخی کارشناسان آب در اسرائیل خواهان حل مشکلات آبی فلسطینیها هستند، اما به هزار و یک دلیل، تقریباً هیچوقت صدای آنها در رسانهها شنیده نمیشود. در عوض، ما بیشتر صدای سیاستمداران اسرائیلی را میشنویم که اساساً حق دخالت در مدیریت آب را ندارند. این یعنی تناقض. من حرف شیمون تال و امثال او را بیشتر میپسندم.
اما بدون تمرکز زدایی از حکمرانی و مدیریت آب نمیتوان مشکلات را حل کرد. نمیتوان بدون ارزیابی اثرات محیط زیستی هر پروژهای را به مرحلهی اجرا برد. نمیتوان آبخوانهای ایرانزمین را نادیده گرفت و به اسم توسعه، آبشیرینکن به ایران تحمیل نمود و آبخوانداری را تعطیل کرد. نمیتوان کشاورزی بیمنطق را ادامه داد و البته نباید کشاورزان را از کار بیکار کرد. نادیده گرفتن تامینکنندگان نان مردم، نابخردانه است و گاز گرفتن دست ولینعمت.
نمیتوان فقط به تامین آب اندیشید و مدیریت صرفهجویانه و ریاضتی را اعمال نکرد. بخشی از مدیریت آب، تمرین مصرف بهینه است!
نباید به اسم ایجاد فضای سبز و مصرف احمقانهی آب در مناطق خشک چمن و گونههای مهاجم پرمصرف کاشت و پاسخگو هم نبود.
نمیتوان لولهکشی شکسته و پر از سوراخ شبکهی آبرسانی را تعمیر نکرد و فقط از مردم خواست که مصرف را پایین بیاورند.
نمیتوان صنایع پرمصرف و آببر را در مناطق کم آب مثل یزد و مشهد و شیراز و اصفهان توسعه داد و طبکارانه از مردم خواست که کمبود آب را آنها جدی بگیرند.
باید نگاهی جامع داشت.

