۱۴۰۴ خرداد ۲۶, دوشنبه

امنیت محیط‌های کاری، زیر سایه‌ی منافع صاحبان قدرت

 انفجار بزرگ بندرعباس مانند دیگر حوادث صنعتی که در ایران بارها رخ داده، این سوال را به‌طور مجدد در افکار عمومی برجسته کرد که چقدر کارگاه‌های صنعتی و محیط‌های کاری در ایران از نظر استانداردهای اچ.اس.ای (HSE) مورد تایید است؟ آیا طبق معیارهای پذیرفته‌شده‌ی جهانی، سلامت جانی و امنیت روانی کارگران و همه‌ی کسانی‌که در این محیط‌ها رفت‌و‌آمد دارند، تضمین شده است یا نه؟ برای پاسخ به این سوال، باید وضعیت صنایع و محیط‌های کارگاهی ایران را از جهات مختلف در نظر گرفت. به‌عبارت دقیق‌تر، نمی‌توان موضوع مهم اچ.اس.ای (HSE) در محیط‌های صنعتی را تنها از زاویه‌ی دید یک کارشناس فنی گزارش کرد و گفت که مثلاً در اسکله‌ی رجایی بندرعباس صرفاً به‌خاطر سهل‌انگاری یک کارفرما انفجاری گسترده رخ داده است. یا در مثالی دیگر نمی‌توان گفت در یک حادثه در معدنی که منجر به کشته‌شدن چندین کارگر شده، صرفاً به‌خاطر عدم توجه به یک اصل ایمنی خاص بوده است. هرچند که ماهیت انفجار بندرعباس با حوادث دیگر صنایع ایران احتمالاً متفاوت است. این‌که از قید احتمالاً هم برای توصیف آن استفاده می‌شود، برای این است که هم‌چون دیگر اتفاقات بزرگ در ایران، امکان دسترسی به منابع دست اول درباره‌ی آن‌ها وجود ندارد و بیش‌تر بر اساس حدس و گمان‌ها و اطلاعات جسته گریخته‌ای که منتشر می‌شود، می‌توان تحلیل‌هایی ارائه کرد.

به هرحال، حوادث کارگاهی چه در ابعاد بزرگ و مهمی هم‌چون انفجار عظیم بندرعباس، یا حوادث کوچک‌تر، فارغ از ماهیت‌ و علت اصلی وقوع آن‌ها، همگی در یک نقطه مشترک هستند و آن هم عدم رعایت دقیق اصول اچ.اس.ای (HSE) است. حتی اگر دخالت‌های عمدی داخلی یا خارجی در چنین حوادثی هم دخیل بوده باشد، با رعایت اصول ایمنی، حتماً که تلفات جانی و خسارت‌های مالی آن می‌توانست کم‌تر از آن‌چه تاکنون رخ داده است، باشد. اما به هر ترتیب، باید پرسید که چه عواملی دست به دست هم داده‌اند و مانع از آن شده‌اند که اصول اچ.اس.ای (HSE) که بسیار مهم هستند در صنایع کوچک و بزرگ رعایت نشوند. برای درک این موضوع، لازم است نگاهی به مالکیت صنایع کوچک و بزرگ در ایران بیاندازیم. البته بازکردن این بحث به‌معنی رد یا تایید نوع مالکیت صنایع نیست، بلکه فقط به تاثیر موضوع مالکیت بر حفظ معیارهای اچ.اس.ای (HSE) می‌پردازد. پر واضح است که مالکیت بیش‌تر صنایع سنگین و مهم ایران در اختیار حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی است. نه به این معنی که بگوییم صرفاً به‌خاطر این که حاکمیت جمهوری اسلامی مالکیت و مدیریت یک صنعت را در اختیار دارد، پس به این دلیل اصول اچ.اس.ای (HSE) رعایت نشده است. نه، بلکه ماجرا از این قرار است که نوع مدیریت در مراکز صنعتی دولتی از دهه‌‌های گذشته تاکنون، به گونه‌ای بوده است که به هیچ نهاد مدنی و ناظری پاسخ‌گویی نداشته‌اند و از اساس هیچ نهاد غیردولتی و صنفی مستقل، اجازه‌ی نظارت و ارزیابی از این مراکز را نداشته است و اگر هم چنین بوده، قدرت اجرایی نهادهای بالادستی نظرهای مخالف نظارتی را به‌راحتی کنار گذاشته است.

در دهه‌های گذشته بارها گزارش‌های متعددی از فسادهای مالی گسترده در صنایع ایران منتشر شده است، اما گزارش‌ها درباره‌ی میزان امنیت جانی و سلامت روانی کارگران در صنایع، تنها برگرفته از اعتراضات جسته گریخته کارگرانی بوده که از وضعیت سخت و خطرناک شغل خود به‌تنگ آمده بودند. به‌خاطر بیاورید زمانی‌که درباره‌ی وضعیت کارگران و کارکنان مراکز مختلف صنعتی در عسلویه گزارش می‌شد و البته هم‌چنان می‌شود. فسادهای مالی به‌دلایل مختلف از جمله تضاد منافع گروه‌های قدرتمند، بارها به‌طور رسمی گزارش شده است، اما موضوع رعایت استاندارهای اچ.اس.ای (HSE) چون به‌طور مستقیم منافع مالکان و مدیران صنایع را هدف قرار نداده، در اولویت‌های پایین‌تری قرار داشته است. به این دلیل حالا هم که مشغول صحبت درباره‌ی اچ.اس.ای (HSE) در صنایع ایران هستیم، از اساس نمی‌دانیم مثلاً در پتروشیمی‌های ایران چقدر اصول اچ.اس.ای (HSE) رعایت می‌شود، یا مثلاً در صنایع کشتی‌رانی یا در صنعت ریلی چطور؟ تنها در مواردی متوجه میزان رعایت آن‌ها شده‌ایم که بعد از وقوع حادثه‌ای شاهد خسارات جانی و مالی گسترده‌ای بوده‌ایم. تکرار وقوع این حوادث شاهد محکمی است که نشان می‌دهد میزان رعایت این اصول در حد قابل قبولی قرار ندارد. اما دسترسی به گزارش‌های عمومی درباره‌ی رعایت اچ.اس.ای (HSE) نه‌تنها حق کارکنان آن صنایع، بلکه حق همه‌ی مردم است. چرا که جدای از بحث‌های حقوقی، وقتی یک کارگاه صنعتی بزرگ در جوار شهری کوچک فعال است، کوچک‌ترین نقص ایمنی در آن‌جا، می‌تواند حیات تمام ساکنان آن منطقه را به‌خطر بیاندازد.

 

اما وضعیت در کارگاه‌های کوچک‌تر و حتی با مالکیت خصوصی هم آن‌چنان قابل دفاع نیست، کافی است سری به شهر‌ک‌های صنعتی بزنید. به‌طور مثال می‌توان به شهرک صنعتی اشتهارد در نزدیکی کرج، به‌عنوان یک شهرک صنعتی بزرگ و مهم اشاره کرد. در اغلب اوقات هوای تنفسی این شهرک همراه با بویی نامطبوع و بر اساس گزارش‌های غیر رسمی، آلوده است، یا بارها درباره‌ی شیوه‌ی دفن زباله‌های صنعتی در شهرهای مختلف از جمله شهرهای شمالی گزارش‌های نگران‌ کننده‌ای منتشر شده، اما آیا این روند متوقف شده است؟‌ آیا کسی توانسته جلوی ادامه‌ی فعالیت یک کارگاه متخلف را بگیرد؟

حالا فرض کنید در کارگاهی، جمعی از کارگران متوجه وضعیت ناایمن محیط کار می‌شوند. کارگرانی که به‌سختی کار پیدا کرده‌اند و حداقل حقوق معیشتی را دریافت می‌کنند که برای رفع نیاز‌های اولیه‌ی زندگی امروز در ایران کافی نیست، آیا فرصتی پیدا می‌کنند که نسبت به آن‌چه جانشان را در معرض خطر قرارداده است، معترض شوند؟‌ یا می‌توان این را از زاویه کارفرما دید، در جایی‌که کارگر ارزان است و رعایت قوانین بستگی به رابطه‌ی کارفرما با ناظر قانون دارد، چقدر می‌توان به رعایت کامل اصول اچ.اس.ای (HSE) و سلامتی محیط کار اطمینان داشت؟‌

 

به‌خاطر بیاورید در حادثه‌ی ساختمانی متروپل آبادان که منجر به کشته‌شدن چندین شهروند شد، نهادهای ناظر مستقل بارها درباره‌ی عدم امنیت ساختمان مورد نظر گزارش داده بودند، اما روابط صاحبان سرمایه و صاحبان قدرت آن‌قدر محکم است که در کم‌تر موردی ناظر مستقل می‌تواند به‌خاطر عدم رعایت اصول ایمنی، جلوی فعالیت کاری آنان را بگیرد. به هرحال، عدم ایمنی برای عموم، فقط آن‌جا علنی شد که مردم کشته شدند. البته که در بسیاری از موارد مردم به‌شکل علنی این نقص موارد ایمنی را می‌بینند، ولی به‌دلیل گستردگی و تکرار زیاد آن، راه گریزی جز کنار آمدن ندارند، ولی با وقوع حوادث، به بحث داغ روز تبدیل می‌شود و با گذر زمان تا حادثه بعدی از مرکز توجه کنار می‌رود.

با این وجود، نباید از شرایط خاص نظامی و امنیتی ایران هم غافل شد که به‌شکل مستقیم و البته پنهانی بر فعالیت‌های صنعتی اثرگذارند. به‌طور دقیق‌تر باید گفت: ایران امروز از جمله کشورهایی است که فعالیت گسترده‌ای در حوزه‌ی تولید و تجارت تجهیزات نظامی دارد. به‌خاطر ماهیت امنیتی و پنهانی‌بودن این فعالیت‌ها و هم‌پوشانی داشتن با صنایع مختلف، به‌شکل دقیق، مشخص نیست که کجا و چگونه. صرفاً به‌خاطر حفظ اصل پنهان ماندن، امنیت عمومی به‌خطر می‌افتد. هرچند در بسیاری از موارد گزارش شده است که صرفاً به‌خاطر همین حفظ اصل پنهان ماندن، این گونه فعالیت‌ها از پوشش فعالیت‌های عادی استفاده کرده‌اند. مثل حمل تجهیزات نظامی با هواپیماهای مسافری، که این در حوزه‌ی حمل‌ونقل ریلی هم گزارش شده است. این موضوع به‌تنهایی و به طریق اولی، بر همه‌ی رعایت‌های اصول اچ.اس.ای (HSE) می‌تواند سایه بیافکند و همه‌ی رعایت کردن‌ها را زیر سوال ببرد، چرا که به‌تنهایی مستعد وقوع حوادثی با ابعاد بزرگ است.

با کنار هم گذاشتن شرایط در ایران می‌بینیم که عدم رعایت اصول اچ.اس.ای (HSE) تنها یک مسئله‌ی فنی تخصصی در محیط کار نیست، بلکه نشات گرفته از مجموعه عواملی است که در نهایت منجر به سود بیش‌تر برای ذینفعان در محیطی، خارج از محیط کار می‌شود. البته نه به این معنی که در هیچ کجای ایران و در هیچ محیط کاری اصول اچ.اس.ای (HSE) رعایت نمی‌شود، بلکه این‌جا بحث از کیفیت رعایت اصول است که تخطی از کوچک‌ترین موارد هم در نهایت می‌تواند به حوادث جبران‌ناپذیری منجر شود. شاید به‌طور مثال در طول عمر پنجاه ساله‌ی یک کارگاه، همواره اصول ایمنی رعایت شود، ولی وقوع یک‌بار آتش‌سوزی و عدم توجه به خرابی یک هشدار دهنده‌ی آتش، می‌تواند تمام آن رعایت کردن‌ها را بی‌اهمیت کند و منجر به نابودی سرمایه‌ی مالی و کشته‌شدن افراد حاضر در وقوع حادثه شود.

در نهایت می‌توان گفت: همان‌گونه که پایه و اساس فعالیت‌های صنعتی در ایران در گرو شرایط اقتصادی و سیاسی و به‌خصوص تصمیم حاکمیت قرار دارد،‌ امنیت محیط‌های کاری هم تحت تاثیر مجموعه‌ای از روابط است که نه ضامن رفاه و آسایش عمومی، بلکه تامین‌کننده‌ی منافع گروه‌های کوچک سهیم در قدرت است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

معرفی کتاب: زنان در جهان و ایران

  وقتی از حقوق زنان حرف می زنیم دقیقاً از چه چیزی حرف می زنیم؟ این سوال همواره یکی از دغدغه های اساسی فعالان حقوق زنان در جهت تبدیل این مسئل...