۱۴۰۴ خرداد ۲۶, دوشنبه

معرفی کتاب: زنان در جهان و ایران

 وقتی از حقوق زنان حرف می زنیم دقیقاً از چه چیزی حرف می زنیم؟ این سوال همواره یکی از دغدغه های اساسی فعالان حقوق زنان در جهت تبدیل این مسئله به صورت مطالبه ای عمومی بوده است. عینیت بخشی و ترسیم وضعیتی واقعی از زنان در جوامعی که با وجود نابرابری ها و ظلم های بسیار، تلاش در راستای احقاق حقوق آن ها حتی جزو مطالبات دست چندم نیز قرار ندارد، از مهم ترین اهداف کتاب “زنان در جهان و ایران” قلمداد می شود. به علاوه، این کتاب با بیان همه جانبه ی مولفه های متعدد موثر در وضعیت زنان دریچه جدیدی در این زمینه به روی مخاطبان می گشاید.

 در بخش اول علاوه بر معرفی کشورهای امضا کننده کنوانسیون محو تمام اشکال تبعیض آمیز علیه زنان، به بررسی طول عمر زنان در کشورهای مختلف و هم چنین معرفی روش های گوناگون اعمال محدودیت بر زنان از جمله حجاب اجباری و ممنوعیت رانندگی در کشورهای مختلف می پردازد.

بخش دوم وضعیت خانواده ها از نظر کمی و کیفی بررسی است و هم چنین میزان خانواده های همجنسگرا در آمریکا، علاوه بر آن در مورد سن ازدواج، طلاق، میزان خشونت خانگی و قتل زنان نیز آمار جالب توجهی ارائه شده است.

بخش سوم را شاید بتوان مهم ترین بخش در زمینه حقوق زنان نامید؛ بحث تعداد فرزندان، روش های جلوگیری از بارداری و امکانات مورد نیاز آن، سقط جنین و جایگاه قانونی آن در کشورهای مختلف، مرگ و میر مادران به دلیل کمبود امکانات بهداشتی درمانی به هنگام زایمان و نیز اولویت داشتن فرزند پسر از آن جمله اند.

مالکیت بدن یکی دیگر از بحث های چالش برانگیز حقوق زنان است که در بخش چهارم به آن پرداخته شده است. گستردگی سرطان سینه، گسترش بیماری ایدز، تاریخچه مشارکت زنان در رویدادهای بزرگ ورزشی از جمله المپیک و سهم تیم های ملی کشورهای جهان از زنان، بررسی تاثیر جراحی های زیبایی و میزان مصرف لوازم آرایشی زنان در کشورهای گوناگون، رواج ختنه زنان در جهان و نسبت آن با دین و سنت در جوامع گوناگون و هم چنین تجارت جهانی سکس و آمار تجاوز که زنان بزرگ ترین قربانیان آن هستند.

در بخش پنجم به بررسی وضعیت حضور و تاثیر زنان در اقتصاد خانواده و جامعه پرداخته شده است. برخورداری از حقوق برابر، کیفیت محل های کار، فرصت های برابر شغلی و درآمدی و میزان مهاجرت زنان در پی کسب بازارهای جدید شغلی در جهان از جمله موضوعات این بخش هستند. از جمله مولفه های غیر مستقیم موثر بر حقوق زنان می توان به ضریب نفوذ سیستم های تخلیه فاضلاب و آب لوله کشی در جوامع مختلف اشاره کرد. به عنوان مثال احتمال کم تری وجود دارد که دختران پس از سن بلوغ به مدارسی بروند که از تاسیسات تخلیه فاضلاب کافی برخوردار نیستند، و یا در کشورهایی که امکان آب لوله کشی ندارند مسئولیت حمل و جمع آوری آب روزانه خانوار بر عهده زنان و دختران است و این امر وقت آن ها را برای پرداختن به امور دیگر می گیرد. در نتیجه میزان حضور دختران در مدرسه به شدت تابعی از فاصله آن تا منابع آبی است.

بخش ششم به بررسی برخورداری یا عدم برخورداری زنان از امکانات گوناگون اجتماعی و رفاهی می پردازد. علاوه بر این موضوع، به بررسی مولفه هایی هم چون امکان تحصیل از سطوح ابتدایی و عالی، میزان دسترسی زنان به اینترنت به عنوان عاملی قدرتمند در تغییرات اجتماعی، مالکیت زنان بر اموال خود و میزان گسترش فقر در میان زنان می پردازد.

حضور زنان در مناصب قدرت، حق رای، حضور در ارتش،و نیز معرفی اجمالی جنبش های حقوق زنان و دستاوردهای آنان در بخش هفتم اشاره شده است.

بخش هشتم نیز به صورت آماری اطلاعات جالب و درخور توجهی در مقام مقایسه کشورهای مختلف ارائه می دهد.

اما شاید بتوان نقطه عطف این کتاب را در بخش انتهایی آن جستجو کرد. دکتر سعید مدنی به عنوان یک آسیب شناس اجتماعی در بخش نهم با تمرکز بر ایران و در نظر گرفتن شرایط و شاخصه های بومی بر اساس آخرین اطلاعات منتشر شده از سوی منابع رسمی، مطابق سر فصل های بخش اصلی به بررسی وضعیت زنان در ایران پرداخته است.

نام کتاب: زنان در جهان و ایران

نویسندگان: جونی سیگر، سعید مدنی

مترجم: مهدی خدایی

معرفی کتاب:بر خلاف میل ما : زنان و تجاوز

 سوزان براون میلر، نویسنده، روزنامه نگار و فعال فمینیست آمریکایی در شناخته شده ترین کتاب خود یعنی “برخلاف میل ما: مردان، زنان و تجاوز” (Against Our Will: Men, Women and Rape) که در سال 1975 میلادی به رشته تحریر در آورده است، سخنی جنجالی را بیان می دارد: «تجاوز، چیزی نیست غیر از فرایند آگاهانه ای برای ارعاب زنان که توسط “تمام” مردان، علیه “تمام” زنان انجام می شود». براون میلر در این ادعای خود البته رویکردی احساساتی نسبت به زنان ندارد و دلایل خود را برای آن چه ذکر کرده، بیان می کند.

این کتاب در زمان خود در مورد مسائل مربوط به تجاوز جنسی پیشرو بود و برخلاف تصور رایج آن زمان مبنی بر این که قربانی تجاوز مستحق آن بوده، استدلال می کند که چگونه تجاوز جنسی یک جنایت است و نه نتیجه شهوت بلکه نتیجه قدرت طلبی و خشونت است.

براون میلر در این کتاب خود به بررسی خشونت جنسی علیه زنان در طول تاریخ پرداخته و حدود بیست جنگ را که در آن ها ارتکاب این اعمال به عنوان یک تاکتیک جنگی یا برای پاداش دادن به سربازان خودی یا بالابردن روحیه آن ها و یا در جهت ارعاب و تحقیر دشمن به کار می رفته، بر شمرده است.

نویسنده این کتاب با رنج و درد، شهادت نامه های بسیاری را در خصوص تجاوز بازخوانی و بازنگری کرده و تحریفات تاریخی و نادرست خوانی های تجربیات زنان در خصوص تجاوز مورد بحث و بررسی قرار داده است. او توضیح می دهد که چگونه تجاوز به مثابه سلاحی حساب شده برای تحقیر و فشار بر زنان به صورت مستقیم و بر زنان به عنوان بخشی از دارایی مردان استفاده شده است. وی مفهومی با عنوان “ایدئولوژی تجاوز” را تشریح می کند؛ بالاخص در زمانی که مردان به صورت گروهی و به عنوان یک خشونت سازمان یافته دست به تجاوز می زنند.

وی در این اثر خود با تدوین نظریه تجاوز جنسی و اضطراب زنانه، می گوید که به نظر وی، از جهتی تمام زنان قربانیان تجاوز جنسی هستند، حتی زنانی که مورد تجاوز قرار نگرفته اند. او این تجاوز را جزئی از یک نظام تهدید مردانه می داند که این ترس و وحشت را در همه زنان نگه داشته و حفظ می کند.

براون میلر در خصوص زنای به عنف نیز در این کتاب می گوید که «زنان تعلیم می بینند تا بزه دیدگان زنای به عنف شوند. صِرف شنیدن عبارت “زنای به عنف” به معنی آگاهی در مورد رابطه قدرت بین زنان و مردان است. دختران- نه پسران- بزه دیده زنای به عنف واقع می‌شوند. زنای به عنف واقعه ای هولناک است که برای زنان اتفاق می افتد و پیشنهاد این است که تا هنگامی که با دقت و احتیاط عمل نکنیم، سرنوشت ما همین است».

راشل کوک در گفتگو و گزارش مفصلی که در 12 فوریه 2018 در گاردین منتشر شده است، با بررسی کتاب سوزان براون میلر پس از حدود پنج دهه به بهانه بحث هایی که با هشتگ metoo در فضای مجازی منتشر شده، می نویسد که این کتاب براون میلر مسئله تجاوز را در سال 1975 از سایه درآورد. در این گفتگو براون میلر می گوید که روند نوشتن کتاب را کاملاً به وضوح به یاد می آورد و بخش بسیاری از مباحث مورد نیاز خود برای این کتاب را از مطالب مربوط به دو جنگ جهانی در کتابخانه عمومی نیویورک استخراج کرده است.

ساشا کوهن نویسنده مجله تایم در 7 اکتبر 2015 کتاب براون میلر را کتابی می داند که گفتمان ما را در خصوص مسئله “تجاوز” تغییر داده است.

متاسفانه تاکنون این کتاب به زبان فارسی ترجمه نشده است؛ با این حال نسخه انگلیسی کتاب در وبگاه های خرید کتاب به مانند آمازون در دسترس خوانندگان علاقمند به خرید و مطالعه آن است.

 

نام کتاب: برخلاف میل ما: مردان، زنان و تجاوز

نویسنده: سوزان براون میلر

معرفی کتاب : حجاب شرعی در عصر پیامبر

 کتاب جنجال برانگیز “حجاب شرعی در عصر پیامبر”، نوشته امیرحسین ترکاشوند پژوهشگر قرآن و متون دینی است. کتابی که موفق به دریافت مجوز از وزارت ارشاد نشد و در نتیجه هیچ گاه به صورت رسمی منتشر نشده است، اما در بهار سال۱۳۹۰، در فضای مجازی منتشر و در دسترس علاقه مندان قرار گرفت. نویسنده در این کتاب که در واقع حجاب زن مسلمان را به چالش می کشد و می گوید اسلام اصراری بر پوشش زن در برابر مردان نامحرم ندارد، فرضیه اش این است که حجاب شرعی در زمان پیامبر اسلام به این اندازه نبوده و نهایتاً چیزی در حد پوشاندن تنه و ران و بازو بوده و هم چنین اسلام اصراری بر پوشش زن در برابر مردان نامحرم ندارد.

آقای ترکاشوند که در پیشگفتار کتابش می نویسد: «در این تحقیق درصدد هستم تا تصور مسلمانان در مورد میزان حجاب شرعی زنان مومن آن روزگار را منطبق بر واقعیت کنم، و در این راستا مواضع واجب الستر و نواحی جایزالکشف آنان را تبیین نمایم… حرام نبودن کشف وجه، کف، مو، گردن، ساعد، قدم و ساق، مطابقت با احکام جاری در صدر اسلام دارد»، در مورد هدف این کتاب هم آورده است که: «تمام تلاش کتاب همین است که ابتدائاً نشان دهد مردم در ماقبل بعثت چه قسمت هایی از اندامشان به وسیله جامه و لباس، پوشیده و چه قسمت هایی لخت و بی جامه بود تا سرانجام، واکنش جامعه اسلامی و در راس آن قرآن را در قبال آن به دست آورد».

کتاب مورد اشاره سه بخش عمده دارد: “بخش یکم: وضعیت پوشش پیش از اسلام و واکنش مسلمانان به حجاب”، “بخش دوم: بحث هایی درباره آیات قرآن”، و “بخش سوم: مباحث فقهی (بررسی تطابق آرای فقهی با میزان حجاب شرعی در عصر پیامبر)”.

در بخش دوم، یک نمونه از استدلالاتی که تفسیرهای موجود از آیات قرآن را رد می کند، مربوط به آیه ۳۱ سوره نور است: «”وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ” [باید روسرى های خود را بر گریبان خویش زنند]، دلالت بر حجاب سر و گردن ندارد، بلکه مقصود از آن، این است که زنان با پارچه‌ای، شکاف های بدن خود را بپوشانند، یعنی مقصود آیه، پوشاندن شکاف عورت (و شاید علاوه بر آن، شکاف بین پستان ها) است. البته به عنوان احتمال سوم ممکن است مقصود پوشاندن شکاف های جامه (که از میان آن عورت زنان آشکار می شده) باشد. دلیل این ترجمه این است که اولاً کلمه “خمار” دلالتی بر روسری نمی‌کند، بلکه هرگونه پوشاکی (به‌ویژه لُنگی که برای پوشش پایین تنه به کار می‌آید) می‌تواند باشد، و ثانیاً “جیب” به معنای “گریبان” نیست، بلکه به معنای هرگونه شکاف است؛ و لباس های آن زمان کاملاً ندوخته بوده و از شکاف تک پارچه ای که زنان برای پوشش عورتین خود استفاده می کرده اند، گاهی عورت هم معلوم می شده است؛ لذا آیه از زنان خواسته، شکاف های بدن (عورت، و احتمالاً بین پستان ها) یا شکاف جامه های خود که عورت را نمایان می کند، با پارچه ای بپوشانند».

در بخش سوم که نظرات فقها درباره حجاب مطرح شده است، ضمن نادرست خوانده شدن دیدگاه مشهور فقها درباره حجاب شرعی زنان که “پوشاندن همه اندام به غیر از وجه و کفین” است، شواهدی از قول برخی از فقهای قرون دهم و یازدهم آورده شده که نشان می دهد میزان لازم برای حجاب از قول آنان، “پوشاندن تنه، ران و بازو” است و حتی در قرن چهارم فقیهی رای به این داده است که حجاب شرعی لازم برای زن در حد “پوشاندن عورتین” است. نویسنده با بیان این نظرات استدلال می کند که اسلام بنا بر دغدغه جلوگیری از رخ دادن روابط جنسی آزاد در جامعه، این حد از حجاب را تعیین کرده است و اساس مطرح شدن بحث حجاب ارتباطی به عفت و حیا و غیره ندارد.

امیرحسین ترکاشوند در یکی از جلسات نقد کتابش اظهار داشته است که: «حجاب نباید با جامه اشتباه گرفته شود. حجاب لباس و جامه نیست؛ لباس و جامه بر اساس اقلیم، گرما و سرما، کم و زیاد می شود، در حالی که حجاب برای پوشاندن اندامی است که نمایان شدن آن ها موجب گناه می شود. باید بدانیم پوشاندن کدام اندام ها واجب است و کدام اندام ها با نمایان شدنشان ایجاد گناه می کند».

 

نام کتاب: حجاب شرعی در عصر پیامبر

نویسنده: امیرحسین ترکاشوند

معرفی کتاب عقل محض

 کتاب عقل محض و حقوق بشر نوشته امین قضایی، توسط انتشارات مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر شد. این کتاب به بررسی و ارایه نظریه در خصوص مفاهیم بنیادین حقوق بشر می پردازد.

“بر پایه چه دلایلی یک حکومت باید به شهروندان آزادی بیان، آزادی تحزب و تشکل اعطا کند؟” این سوالی است که امین قضایی در آغاز کتاب می پرسد. او سپس پاسخ های رایج به این پرسش مهم را بر می شمرد و بیان می کند که هیچ یک از آن ها نمی توانند توجیهی عقلانی برای لزوم پایبندی حکومت ها به حقوق بشر به دست بدهند.
نویسنده در برابر توجیه های متکی به عواطف و احساسات برای دعوی حقوق بشر، استدلال های عقلانی و نظری را قرار می دهد. همزمان معتقد است که اعلامیه حقوق بشر نیز با این که متقاعدکننده تر به نظر می رسد، اما مفاهیم عقلانی برای پشتیبانی صدق دعوی حقوق بشر در اختیار نمی گذارد.
با این اوصاف تنها یک راه برای گیر انداختن ناقضان حقوق بشر باقی می ماند و آن هم پناه بردن به پشتوانه نظری و فلسفی است. روشی که با بکارگیری مفاهیم و اصول عقلانی محض، حقوق بشر را به عنوان گفتمانی نامشروط، جهان شمول و پیشینی اثبات کرده و عرصه را بر ناقضان حقوق بشر تنگ می کند. نویسنده برای این کار «نظریه حقوق پیشینی» را معرفی و معیاری دقیق را برای تعیین حدود آن تعریف می‌کند: “فرد مجاز به انجام هر عملی است، مگر این که عمل وی مانع از عمل دیگران شود”.
اما این پایان راه نیست، از آن جایی که نویسنده حقوق بشر را نه صرفاً یک ادعا بلکه نتایج مسلم اصول عقلانی غیرقابل انکار می داند ضروری می داند «سیستمی» ارائه کند که علاوه بر این که حقوق موضوعه در آن از اصول عقلانی منتج شوند، بلکه امکان استنتاج هر یک از این حقوق از سایر حقوق را نیز داشته باشد. به این شیوه هر یک از حقوق بنیادین مانند حق حیات، حق بیان و حق مالکیت اولاً از بسیط ترین اصول عقلانی انسانی(اصل عدم تناقض و اصل دلیل کافی) استنتاج شده اند، ثانیاً از پیوندهای هر یک از این حقوق با اصول اولیه(اثبات هر کدام) می توان حقوق دیگر را استنتاج و اثبات کرد.
خواندن این کتاب پلی است که فعالان حقوق بشر را از لبه پرتگاه «قرارداد جامع حقوق بشر» به لبه فلات وسیع و امن «اصول جامع حقوق بشر» می رساند. اگر ناقضان حقوق بشر با انکار یک به یک گزاره های قرارداد، می خواهند ما را به پس نشستن تا لبه پرتگاه هدایت کنند، ما هم با ارائه این کتاب آن ها را به قدم زدن بر روی پل و گردشی در فلات “اصول حقوق بشر” دعوت خواهیم کرد.

 

نام کتاب: عقل محض و حقوق بشر
نویسنده: امین قضایی

امنیت محیط‌های کاری، زیر سایه‌ی منافع صاحبان قدرت

 انفجار بزرگ بندرعباس مانند دیگر حوادث صنعتی که در ایران بارها رخ داده، این سوال را به‌طور مجدد در افکار عمومی برجسته کرد که چقدر کارگاه‌های صنعتی و محیط‌های کاری در ایران از نظر استانداردهای اچ.اس.ای (HSE) مورد تایید است؟ آیا طبق معیارهای پذیرفته‌شده‌ی جهانی، سلامت جانی و امنیت روانی کارگران و همه‌ی کسانی‌که در این محیط‌ها رفت‌و‌آمد دارند، تضمین شده است یا نه؟ برای پاسخ به این سوال، باید وضعیت صنایع و محیط‌های کارگاهی ایران را از جهات مختلف در نظر گرفت. به‌عبارت دقیق‌تر، نمی‌توان موضوع مهم اچ.اس.ای (HSE) در محیط‌های صنعتی را تنها از زاویه‌ی دید یک کارشناس فنی گزارش کرد و گفت که مثلاً در اسکله‌ی رجایی بندرعباس صرفاً به‌خاطر سهل‌انگاری یک کارفرما انفجاری گسترده رخ داده است. یا در مثالی دیگر نمی‌توان گفت در یک حادثه در معدنی که منجر به کشته‌شدن چندین کارگر شده، صرفاً به‌خاطر عدم توجه به یک اصل ایمنی خاص بوده است. هرچند که ماهیت انفجار بندرعباس با حوادث دیگر صنایع ایران احتمالاً متفاوت است. این‌که از قید احتمالاً هم برای توصیف آن استفاده می‌شود، برای این است که هم‌چون دیگر اتفاقات بزرگ در ایران، امکان دسترسی به منابع دست اول درباره‌ی آن‌ها وجود ندارد و بیش‌تر بر اساس حدس و گمان‌ها و اطلاعات جسته گریخته‌ای که منتشر می‌شود، می‌توان تحلیل‌هایی ارائه کرد.

به هرحال، حوادث کارگاهی چه در ابعاد بزرگ و مهمی هم‌چون انفجار عظیم بندرعباس، یا حوادث کوچک‌تر، فارغ از ماهیت‌ و علت اصلی وقوع آن‌ها، همگی در یک نقطه مشترک هستند و آن هم عدم رعایت دقیق اصول اچ.اس.ای (HSE) است. حتی اگر دخالت‌های عمدی داخلی یا خارجی در چنین حوادثی هم دخیل بوده باشد، با رعایت اصول ایمنی، حتماً که تلفات جانی و خسارت‌های مالی آن می‌توانست کم‌تر از آن‌چه تاکنون رخ داده است، باشد. اما به هر ترتیب، باید پرسید که چه عواملی دست به دست هم داده‌اند و مانع از آن شده‌اند که اصول اچ.اس.ای (HSE) که بسیار مهم هستند در صنایع کوچک و بزرگ رعایت نشوند. برای درک این موضوع، لازم است نگاهی به مالکیت صنایع کوچک و بزرگ در ایران بیاندازیم. البته بازکردن این بحث به‌معنی رد یا تایید نوع مالکیت صنایع نیست، بلکه فقط به تاثیر موضوع مالکیت بر حفظ معیارهای اچ.اس.ای (HSE) می‌پردازد. پر واضح است که مالکیت بیش‌تر صنایع سنگین و مهم ایران در اختیار حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی است. نه به این معنی که بگوییم صرفاً به‌خاطر این که حاکمیت جمهوری اسلامی مالکیت و مدیریت یک صنعت را در اختیار دارد، پس به این دلیل اصول اچ.اس.ای (HSE) رعایت نشده است. نه، بلکه ماجرا از این قرار است که نوع مدیریت در مراکز صنعتی دولتی از دهه‌‌های گذشته تاکنون، به گونه‌ای بوده است که به هیچ نهاد مدنی و ناظری پاسخ‌گویی نداشته‌اند و از اساس هیچ نهاد غیردولتی و صنفی مستقل، اجازه‌ی نظارت و ارزیابی از این مراکز را نداشته است و اگر هم چنین بوده، قدرت اجرایی نهادهای بالادستی نظرهای مخالف نظارتی را به‌راحتی کنار گذاشته است.

در دهه‌های گذشته بارها گزارش‌های متعددی از فسادهای مالی گسترده در صنایع ایران منتشر شده است، اما گزارش‌ها درباره‌ی میزان امنیت جانی و سلامت روانی کارگران در صنایع، تنها برگرفته از اعتراضات جسته گریخته کارگرانی بوده که از وضعیت سخت و خطرناک شغل خود به‌تنگ آمده بودند. به‌خاطر بیاورید زمانی‌که درباره‌ی وضعیت کارگران و کارکنان مراکز مختلف صنعتی در عسلویه گزارش می‌شد و البته هم‌چنان می‌شود. فسادهای مالی به‌دلایل مختلف از جمله تضاد منافع گروه‌های قدرتمند، بارها به‌طور رسمی گزارش شده است، اما موضوع رعایت استاندارهای اچ.اس.ای (HSE) چون به‌طور مستقیم منافع مالکان و مدیران صنایع را هدف قرار نداده، در اولویت‌های پایین‌تری قرار داشته است. به این دلیل حالا هم که مشغول صحبت درباره‌ی اچ.اس.ای (HSE) در صنایع ایران هستیم، از اساس نمی‌دانیم مثلاً در پتروشیمی‌های ایران چقدر اصول اچ.اس.ای (HSE) رعایت می‌شود، یا مثلاً در صنایع کشتی‌رانی یا در صنعت ریلی چطور؟ تنها در مواردی متوجه میزان رعایت آن‌ها شده‌ایم که بعد از وقوع حادثه‌ای شاهد خسارات جانی و مالی گسترده‌ای بوده‌ایم. تکرار وقوع این حوادث شاهد محکمی است که نشان می‌دهد میزان رعایت این اصول در حد قابل قبولی قرار ندارد. اما دسترسی به گزارش‌های عمومی درباره‌ی رعایت اچ.اس.ای (HSE) نه‌تنها حق کارکنان آن صنایع، بلکه حق همه‌ی مردم است. چرا که جدای از بحث‌های حقوقی، وقتی یک کارگاه صنعتی بزرگ در جوار شهری کوچک فعال است، کوچک‌ترین نقص ایمنی در آن‌جا، می‌تواند حیات تمام ساکنان آن منطقه را به‌خطر بیاندازد.

 

اما وضعیت در کارگاه‌های کوچک‌تر و حتی با مالکیت خصوصی هم آن‌چنان قابل دفاع نیست، کافی است سری به شهر‌ک‌های صنعتی بزنید. به‌طور مثال می‌توان به شهرک صنعتی اشتهارد در نزدیکی کرج، به‌عنوان یک شهرک صنعتی بزرگ و مهم اشاره کرد. در اغلب اوقات هوای تنفسی این شهرک همراه با بویی نامطبوع و بر اساس گزارش‌های غیر رسمی، آلوده است، یا بارها درباره‌ی شیوه‌ی دفن زباله‌های صنعتی در شهرهای مختلف از جمله شهرهای شمالی گزارش‌های نگران‌ کننده‌ای منتشر شده، اما آیا این روند متوقف شده است؟‌ آیا کسی توانسته جلوی ادامه‌ی فعالیت یک کارگاه متخلف را بگیرد؟

حالا فرض کنید در کارگاهی، جمعی از کارگران متوجه وضعیت ناایمن محیط کار می‌شوند. کارگرانی که به‌سختی کار پیدا کرده‌اند و حداقل حقوق معیشتی را دریافت می‌کنند که برای رفع نیاز‌های اولیه‌ی زندگی امروز در ایران کافی نیست، آیا فرصتی پیدا می‌کنند که نسبت به آن‌چه جانشان را در معرض خطر قرارداده است، معترض شوند؟‌ یا می‌توان این را از زاویه کارفرما دید، در جایی‌که کارگر ارزان است و رعایت قوانین بستگی به رابطه‌ی کارفرما با ناظر قانون دارد، چقدر می‌توان به رعایت کامل اصول اچ.اس.ای (HSE) و سلامتی محیط کار اطمینان داشت؟‌

 

به‌خاطر بیاورید در حادثه‌ی ساختمانی متروپل آبادان که منجر به کشته‌شدن چندین شهروند شد، نهادهای ناظر مستقل بارها درباره‌ی عدم امنیت ساختمان مورد نظر گزارش داده بودند، اما روابط صاحبان سرمایه و صاحبان قدرت آن‌قدر محکم است که در کم‌تر موردی ناظر مستقل می‌تواند به‌خاطر عدم رعایت اصول ایمنی، جلوی فعالیت کاری آنان را بگیرد. به هرحال، عدم ایمنی برای عموم، فقط آن‌جا علنی شد که مردم کشته شدند. البته که در بسیاری از موارد مردم به‌شکل علنی این نقص موارد ایمنی را می‌بینند، ولی به‌دلیل گستردگی و تکرار زیاد آن، راه گریزی جز کنار آمدن ندارند، ولی با وقوع حوادث، به بحث داغ روز تبدیل می‌شود و با گذر زمان تا حادثه بعدی از مرکز توجه کنار می‌رود.

با این وجود، نباید از شرایط خاص نظامی و امنیتی ایران هم غافل شد که به‌شکل مستقیم و البته پنهانی بر فعالیت‌های صنعتی اثرگذارند. به‌طور دقیق‌تر باید گفت: ایران امروز از جمله کشورهایی است که فعالیت گسترده‌ای در حوزه‌ی تولید و تجارت تجهیزات نظامی دارد. به‌خاطر ماهیت امنیتی و پنهانی‌بودن این فعالیت‌ها و هم‌پوشانی داشتن با صنایع مختلف، به‌شکل دقیق، مشخص نیست که کجا و چگونه. صرفاً به‌خاطر حفظ اصل پنهان ماندن، امنیت عمومی به‌خطر می‌افتد. هرچند در بسیاری از موارد گزارش شده است که صرفاً به‌خاطر همین حفظ اصل پنهان ماندن، این گونه فعالیت‌ها از پوشش فعالیت‌های عادی استفاده کرده‌اند. مثل حمل تجهیزات نظامی با هواپیماهای مسافری، که این در حوزه‌ی حمل‌ونقل ریلی هم گزارش شده است. این موضوع به‌تنهایی و به طریق اولی، بر همه‌ی رعایت‌های اصول اچ.اس.ای (HSE) می‌تواند سایه بیافکند و همه‌ی رعایت کردن‌ها را زیر سوال ببرد، چرا که به‌تنهایی مستعد وقوع حوادثی با ابعاد بزرگ است.

با کنار هم گذاشتن شرایط در ایران می‌بینیم که عدم رعایت اصول اچ.اس.ای (HSE) تنها یک مسئله‌ی فنی تخصصی در محیط کار نیست، بلکه نشات گرفته از مجموعه عواملی است که در نهایت منجر به سود بیش‌تر برای ذینفعان در محیطی، خارج از محیط کار می‌شود. البته نه به این معنی که در هیچ کجای ایران و در هیچ محیط کاری اصول اچ.اس.ای (HSE) رعایت نمی‌شود، بلکه این‌جا بحث از کیفیت رعایت اصول است که تخطی از کوچک‌ترین موارد هم در نهایت می‌تواند به حوادث جبران‌ناپذیری منجر شود. شاید به‌طور مثال در طول عمر پنجاه ساله‌ی یک کارگاه، همواره اصول ایمنی رعایت شود، ولی وقوع یک‌بار آتش‌سوزی و عدم توجه به خرابی یک هشدار دهنده‌ی آتش، می‌تواند تمام آن رعایت کردن‌ها را بی‌اهمیت کند و منجر به نابودی سرمایه‌ی مالی و کشته‌شدن افراد حاضر در وقوع حادثه شود.

در نهایت می‌توان گفت: همان‌گونه که پایه و اساس فعالیت‌های صنعتی در ایران در گرو شرایط اقتصادی و سیاسی و به‌خصوص تصمیم حاکمیت قرار دارد،‌ امنیت محیط‌های کاری هم تحت تاثیر مجموعه‌ای از روابط است که نه ضامن رفاه و آسایش عمومی، بلکه تامین‌کننده‌ی منافع گروه‌های کوچک سهیم در قدرت است.

وضعیت حقوق بشر در دولت

از نظر بین المللی، جمهوری اسلامی هنوز از به دست آوردن وضعیت اصطلاحاً “میانه روی” حسن روحانی و هم چنین یک کُرسی از پنج کُرسی کمیته ی فرعی شورای اقتصادی-اجتماعی سازمان ملل، شامل کمیسیون وضعیت زنان، لذت می برد. اما در داخل ایران، زندگی روز مره متشکل است از بازداشت، شکنجه و آزار و اذیت های سیستماتیک ِ اقلیت ها و اعدام های شتاب زده.

رویا نوبخت، شهروند بریتانیایی-ایرانی ساکن استوک پورت، انگلیس، در 30 می، به دلیل پست کامنتی در فیسبوک، در طول سه هفته دیدارش از ایران به 20 سال حبس محکوم شد. کامنت او به سادگی می گفت که ایران “خیلی اسلامی” است. بنا به گزارش خبرگزاری هرانا، وی در میان هشت نفر دیگری بود که نظرات مشابهی در فیسبوک منتشر کرده بودند و جمعاً به 128 سال حبس محکوم شدند. اتهامات همه ی آن ها “اقدام علیه امنیت ملی، توهین به مقدسات و اجتماع و تبانی علیه نظام” بود.

هم چنین در 30 می، دستگیری چهار مرد ( بهمن تفضّلی نصب، افشین ضمانتی، رضا تجاره و داوود افروز) به دلیل “فعالیت های فیسبوکی” در شهر دهدشت، توسط خبرگزاری هرانا گزارش شد. سه کاربر شبکه های اجتماعی (صالح تمولی، حمزه زرگانی و عادل سدونی) از اهواز، بعد از دوماه شکنجه ی شدید، به اتهام ادمینی پیج هایی در فیسبوک، هر کدام به سه سال حبس محکوم شدند. فیسبوک، توئیتر و اخیراً اینستاگرام، شدیداً در ایران فیلتر هستند.

بنا به گزارش بنیاد برومند، غلامرضا خسروی در سحرگاه اول ژوئن با عنوان “محارب خدا”، به دلیل کمک تقریباً 500 دلاری به یک تلویزیون مخالفین، اعدام شد.

این روند به گونه ای است که به طور متوسط هر هفته 17 نفر در ایران اعدام می شوند. رقمی برابر اعدام های سال 2010 بعد از اعتراضات سال 2009، در دولت دور از “میانه روِ” احمدی نژاد.

با یاد آوری حمله ی وحشیانه به زندانیان بند 350 زندان اوین در آوریل 2014 که به طور گسترده گزارش شد و علی رغم خشم بین المللی، خبرگزاری هرانا گزارش می دهد که زندانیان در زندان های بندرعباس و زاهدان هم، توسط گارد زندان در 25 و 28 می، مورد حمله قرار گرفتند. زندانیان به طور وحشیانه ای مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و بعضی از آن ها بدون دسترسی به آب و توالت، در آفتاب سوزان رها شدند.

در میان زندان های ایران، زندان بندرعباس نامناسب ترین شرایط را دارد. 3800 زندانی در مکانی که برای 400 نفر مناسب به سر می برند که باعث دسترسی سخت به توالت و آب می شود.

این خبرگزاری، هم چنین در 31 می، گزارش داد 70 تن از نیروهای امنیتی به سالن 10 زندان رجایی شهر که 100 زندانی عقیدتی سنی مذهب در آن جا محبوس هستند، یورش بردند. نیروهای امنیتی، کتاب های مذهبی زندانیان سنی را به سوی شان پرتاب کرده و با این کار آن ها و مذهب شان را مورد توهین قرار دادند و اشیائ با ارزش ایشان تخریب و مصادره شد.

در ایران که یک کشور عمدتاً شیعه نشین است، اقلیت سنی مذهب، به طور سیستماتیک مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. بر اساس اسناد دادگاه های خود حکومت، بسیاری از این زندانیان به اعدام محکوم شده اند. در حال حاضر، از سرنوشت و مکان 10 مرد سنی مذهب که توسط نیروهای اطلاعاتی در یک جشن مذهبی سنی در اواسط ماه آوریل دستگیر شدند، اطلاعاتی در دست نیست.

تنها در هفته ی مورد بحث، چهار شهروند بهایی (سه نفر در مشهد و یکی در سمنان)، دستگیر شدند. بهائیان بر اساس یکی از سیاست های دولت، از انقلاب بهمن 57 تاکنون مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. در دهه ی اول انقلاب، 200 نفر از آنان اعدام شدند و صدها نفر دیگر مورد شکنجه قرار گرفتند تا اعتقاداتشان را رها کرده و اسلام را بپذیرند. ده ها هزار نفر از آنان، شغل، حقوق بازنشستگی، محل کسب و کار، حق تحصیل و حق گردهمایی های مذهبی خود را از دست داده اند و جنایاتی که توسط دیگر شهروندان در حق بهائیان صورت می گیرد به هیچ عنوان مورد مجازات قرار نمی گیرد؛ در قوانین اسلامی، بهائیان شهروند محسوب نمی شوند.

دستگیری سعید شیرزاد، فعال حقوق کودکان، هم چنین در سوم ژوئن در تبریز گزارش شد. او نیز به خیل عظیم دیگر زندانیان عقیدتی، شامل وکلای حقوق بشری، فعالین، روزنامه نگاران، وبلاگ نویس ها و اقلیت های مذهبی، خواهد پیوست.

بنا به اطلاعات رسیده از منابع داخل ایران در سوم ژوئن، شرایط آیت الله بروجردی بدتر شده است. روحانی مخالفی که در هشت سال گذشته زندانی شده و به طور مداوم شکنجه و درمان پزشکی اش، رد می شود. تنها به دلیل این که علیه جرائم خشونت آمیز اسلام سیاسی صحبت کرده است.

مقامات هم چنان از درمان پزشکی شرایط وخیم بروجردی که شامل بیماری حاد قلبی، پارکینسون، چشمی، ریوی و اختلالات تنفسی، که عمدتاً به دلیل سال ها شکنجه به وجود آمده، سر باز می زنند. شکنجه ی روانی جدید او شامل نظاره ی او از طریق دوربین در تمامی حالت هاست؛ حتی در حمام و توالت. سوئ رفتاری که باعث اندوه عمیق وی می شود. بنا به گزارش این منبع، بروجردی گفته است اگر نامه ای به سازمان های حقوق بشری بنویسد و به آن ها بگوید تحت درمان قرار گرفته و در وضعیت خوب سلامت قرار دارد، این رفتارها متوقف خواهد شد.

علی رغم درخواست تجدید نظر، توسط پنج متخصص حقوق بشر سازمان ملل متحد به دولت ایران در تاریخ 10 آوریل، برای ارائه ی فوری مراقبت های پزشکی، بروجردی و زندانی دیگر وبلاگ نویس، محمد پورشجره، هر دو در وضعیت بسیار وخیم جسمی به سر می برند.

زینب جلالیان، زندانی سیاسی که به دلیل شکنجه هایش از بیماری شدید چشمی رنج می برد، درمان پزشکی اش در تاریخ اول ژوئن، توسط دفتر دادستان رد شد.

mashallah-haeriماشالله حائری، زندانی 59 ساله ای که 15 سال حبس خود را به دلیل شرکت در اعتراضات سال 2009، در زندان رجایی شهر می گذراند، به دلیل عدم دریافت درمان پزشکی در مورد بیماری های قلبی-عروقی اش، در تاریخ 5 ژوئن به کما رفت. بنا به گزارش ها، بعد از به کما رفتن به بیمارستانی خارج از زندان منتقل شد، اما هنوز مشخص نیست که وی تحت درمان مناسب قرار گرفته و یا تنها برای تبلیغ رسانه ای، عکسی از او در بیمارستانی خارج از زندان منتشر شده است. دختر آقای حائری بارها به دلیل درخواست درمان پدرش، بازداشت شده است.

جمهوری اسلامی هم چنان به کشتار خاموش زندانیان سیاسی از طریق شکنجه هایی که به خوبی برنامه ریزی شده و طولانی مدت هستند، می پردازد که شامل محرومیت از داروها و درمان پزشکی است؛ کشتن زندانیان بدون اعدام رسمی. این روند با روی کار آمدن دولت جدید هیچ تغییری نکرده و برخی از زندانیان می گویند حتی این روند با آمدن روحانی، بدتر شده است.

به نظر می رسد تنها تفاوت به وجود آمده این است که زندانیان به بیمارستانی خارج از زندان منتقل می شوند، عکسی از آن ها گرفته می شود و بدون درمان به زندان بازگردانده می شوند. این سناریو برای خشنودسازی سازمان های حقوق بشری ترتیب داده شده است. این فریب در مورد درمان فعال سرشناس کارگری، رضا شهابی، نیز اجرا شد. وی نیاز مبرم به جراحی ستون فقرات به دلیل صدمات به وجود آمده در شکنجه های بازجویی داشت. بلافاصله همزمان با سفرِ کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه ی اروپا به ایران، شهابی به بیمارستانی خارج از زندان منتقل و عکسی از او در رسانه ها و شبکه های اجتماعی منتشر شد. اما بدون هیچ درمانی، شب وی را به زندان بازگرداندند.

اخیراً، شهابی در دوم ژوئن به همراه شش زندانی دیگر، از زندان اوین به زندان رجایی شهر منتقل شد. شرایط زندان رجایی شهر از اوین بسیار بدتر است. معمولاً زندانیان با شرایط وخیم پزشکی به بیمارستان های خارج از زندان منتقل نمی شوند. این زنگ خطری است که چگونه هنوز جامعه ی جهانی، روحانی را با عنوان “میانه رو” خطاب می کنند، در صورتی که شواهد درست عکس آن را نشان می دهد؛ هرچند که شاید اشتباه باشد که تنها رئیس جمهور ایران را مقصر بدانیم…

۱۴۰۴ خرداد ۲۱, چهارشنبه

معرفی کتاب کودک همسری

 

معرفی کتاب: کودک‌همسری: بررسی فقهی، حقوقی و سنجش امکان تجریم/ شریف حسن‌زاده

ازدواج کودکان یا «کودک‌همسری» نوعی ازدواج رسمی یا غیررسمی است که در آن فرد پیش از رسیدن به هجده سالگی وارد پیمان زناشویی می‌شود. حداقل سن ازدواج تعیین‌شده در قانون در بسیاری از حوزه‌های قضایی هجده سال است؛ خصوصاً درباره‌ی دختران؛ حتی بعضاً قرارداشتن در هجده سالگی نیز شامل قانون مذکور می‌شود. عموماً عبارت «کودک‌همسری» درباره‌ی کودکان دختری به ‌کار می‌رود که به خاطر اجبار حاصل از سنت‌های قومی یا مشکلات اقتصادی خانواده با مردان بزرگ‌سال ازدواج می‌کنند.

کودک‌همسری یا «تزویج ولائی کودک» نوعی نکاح اجباری است که علاوه بر جنبه‌ی تحمیلی آن به ‌واسطه‌ی شرایط خاص کودک و عدم آمادگی او برای ازدواج می‌تواند پی‌آمدهای سوئی به دنبال آورد؛ به ‌نحوی ‌که امروزه یکی از مهم‌ترین معضلات اجتماعی بر مبنای داده‌های علمی مربوط به پدیده‌ی کودک‌همسری است.

کودک‌همسری به علل متعدد اجتماعی و بهداشتی و هم‌چنین به علت سلب آزادی اراده و فقدان قصد کودک مبنی بر انعقاد نکاح محتاج بهره‌گیری توامان از ابزاری‌های حقوقی غیرکیفری و کیفری است. سلب آزادی اراده‌ی طفل، سلب حق بر آموزش او و هم‌چنین علل اجتماعی و بهداشتی از قبیل مرگ‌ومیر مادران خردسال بر اثر ناتوانی در حین زایمان، سقط جنین مادران خردسال، افزایش مادران خردسال مطلقه یا بیوه، افزایش فقر و فحشا و غیره همه از عواملی‌اند که تجریم کودک‌همسری را توجیه می‌‌کند.

کتاب کودک‌همسری: بررسی فقهی، حقوقی و سنجش امکان تجریم با نگاهی فقهی، حقوقی و جرم‌انگارانه به بحث و بررسی پیرامون نکاح اطفال می‌پردازد و با روی‌کردی عملی سعی دارد تا با استفاده از ظرفیت‌های قانونی و قواعد فقه و اصول مسلم حاکم بر علم حقوق در ابتدا از لحاظ حقوق مدنی مانعی برای تحقق نکاح اطفال ایجاد و در آخر به ‌وسیله‌ی قدرت بازدارندگی قوانین جزایی افراد بزرگ‌سال را با عواقب جزایی ازدواج با کودکان آشنا کند. نویسنده با استفاده از زبان فقهی و کاملاً علمی و مستند به قوانین و مقررات کنونی و قواعد مسلم حقوقی، پیشنهاد‌هایی قانونی و راه‌کاری عملی را در راستای منع تزویج اطفال و اصلاح ماده‌ی ۱۰۴۱ قانون مدنی و کلیه‌ی مواد قانونی مرتبط با ازدواج کودکان ارائه می‌دهد.

کمیل آزادی در این کتاب ابتدا تعاریفی از مفاهیم اصلی کودک‌همسری از مناظر مختلف فقهی، حقوق داخلی و حقوق بین‌الملل ارائه می‌کند. سپس شرایط قانونی برای صحت نکاح بررسی می‌شود. در ادامه چالش‌های ازدواج زودهنگام از منظر حقوقی، اجتماعی و بهداشتی تبیین می‌شود و در پایان ضمن بیان مبانی جرم‌انگارانه و سنجش امکان جرم‌انگاری نکاح اطفال، راه‌کارها و سازوکارهایی در جهت حمایت از کودکان قربانی ازدواج زودهنگام و پیشگیری از وقوع تزویج کودکان مطرح می‌شود.

نویسنده درباره‌ی هدفش در نگارش این کتاب می‌گوید: «انگیزه‌ی من از نوشتن کتاب تبیین ازدواج کودکان از منظر حقوقی و نگاه جرم‌انگارانه به همسران بزرگ‌سال دخیل در این نوع ازدواج‌ها بود. قبل از تصمیم من به نگارش این کتاب مقالات و کتب مختلف و متعددی در خصوص ازدواج کودکان منتشر شده بود که غالباً این نوع نکاح را از نظر فرهنگی و جامعه‌شناسی بررسی کرده بودند. مسلماً برای مقابله با نکاح اطفال نگاهی جامع لازم بود که صورتِ سراسرغلط آن را به تصویر بکشد و عمق مسئله را یادآوری کند.»

کتاب به دو بخش «کلیات» و «مبانی جرم‌انگاری، سنجش امکان تجریم و غیره» تقسیم می‌شود. در بخش اول و فصل اول نویسنده به «چیستی مفهوم کودک و بلوغ و چیستی ازدواج زودهنگام» می‌پردازد. فصل دو با عنوان «ارکان و شرایط قانونی برای صحت نکاح» شامل «شرایط عمومی صحت عقود و ارکان خاص صحت عقد نکاح» است. «ازدواج زودهنگام کودکان از منظر فقه اسلامی» عنوان فصل سه است که نویسنده در آن درباره‌ی دیدگاه‌های مختلف نسبت به نکاح اطفال و چالش‌های ازدواج زودهنگام می‌نویسد.

در ادامه‌ی کتاب و در فصل اولِ بخش دوم آن با عنوان «تحلیل مبانی جرم‌انگاری و امکان‌سنجی تجریم» نویسنده موضوعات «بررسی حقوق و اصول محدودکننده‌ی جرم‌انگاری، تحلیل عوامل موجهه‌ی جرم‌انگاری نکاح اطفال، تحلیل تاثیر مداخله‌ی ابزار کیفری در جلوگیری از تکفل اطفال و امکان‌سنجی تلقی کودک‌همسری به‌ عنوان مصداق کودک‌آزاری» را بررسی می‌کند. فصل دو با عنوان «بررسی طرق پیشگیری از نکاح اطفال» به مباحث پیشگیری از نکاح اطفال به‌ مثابه‌ی یک پدیده‌ی نابهنجار و ظرفیت‌شناسی نهادهای متولی در جهت پیشگیری از آن می‌پردازد.

نام کتاب: کودک‌همسری؛ بررسی فقهی، حقوقی و سنجش امکان تجریم

نویسنده: کمیل آزادی

ناشر: انتشارات آرون

سال انتشار: ۱۳۹۹

معرفی کتاب اعتیاد زنان

 

معرفی کتاب: اعتیاد زنان/ شریف حسن‌زاده

الگو‌های اعتیاد و مصرف مواد مخدر برای زنان و مردان متفاوت است و عواملی منجمله طبقه، قومیت، اشتغال و تحصیلات زنان و مردان می‌توانند در این رابطه تاثیرگذار باشند. متاسفانه در ایران به دلایل متعدد پژوهش‌های علمی کافی و وافی در خصوص این پدیده‌ی اجتماعی صورت نگرفته و در حوزه‌ی نشر و کتاب نیز این خلائ به چشم می‌خورد. کتاب اعتیاد زنان، نوشته‌ی عباس محمدی‌اصل از معدود کتب منتشر شده در سال‌های اخیر است که نویسنده‌ی آن به طور اختصاصی به پدیده‌ی فوق‌الذکر می‌پردازد. تخصص عباس محمدی‌اصل جامعه شناسی جنسیت است و تاکنون چندین کتاب با هدف تبیین پدیده‌های اجتماعی از منظر جنسیت از او منتشر شده.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «در تمدن‌های زن‌محور پیشاتاریخ نظیر سومر در منطقه‌ی میان‌رودان از مواد مخدر برای تسکین آلامی چون درد زایمان و سایر بیماری‌ها استفاده می‌شد. این مواد اما در پارادایم مذکر هم دچار سوئمصرف شد و هم به کار بهره‌کشی از جسم یا دیگران آمد. اعتیاد هنگامی‌که متوجه زنان در این پارادایم شد، بر مصائب‌شان افزود و خصوصاً وابستگی خانوادگی و اقتصادی سیاسی‌شان به مردان را جلوه‌هایی جدید بخشید. آنان که در پارادایم مذکر به اراده‌ی مردان متکی و تابع مطامع ایشانند؛ اما درزمینه‌ی معتاد شدن کاملاً مستقل نشان داده شدند و ترساندشان از مثلاً تاثیر منفی اعتیاد بر نسل بعد باب گردید.»

به ادعای نویسنده‌ی این کتاب، مردان بیش‌تر برای «تفریح و کسب لذت جنسی» به اعتیاد روی می‌آورند و زنان عمدتاً از روی «غم و غصه» به این کار مبادرت می‌ورزند؛ حتی اعتیاد زنان در مواقع بروز بحران‌هایی نظیر جنگ و بیکاری افزایش می‌یابد. نویسنده هم‌چنین اعتیاد زنان را از این منظر که خود یکی از دلایل بی‌خانمانی آنان است، مورد بحث قرار داده.

اعتیاد زنان گستره‌ی وسیعی از استعمال سیگار و الکل تا مواد مخدر و روان‌گردان را شامل می‌شود و غالباً به پدیده‌هایی چون قمار، تن‌فروشی و موارد دیگر ربط داده می‌شود. اما همه‌ی این موارد از ارزش و وزن برابر برخوردار نیستند و به شکل یک‌سان شامل حال زنانی از طبقات، فرهنگ‌ها، قومیت‌ها و ملیت‌های مختلف نمی‌شود و برچسب “انحرافیِ” مساوی نیز نمی‌خورند. از سوی دیگر، توزیع زنان معتاد در گستره‌ی تاریخ و جغرافیای جوامع، ثابت و یک‌دست نمی‌ماند.

عباس محمدی‌اصل با اشاره به آمار موالید هزاران نوزاد معتاد در سال که از مادران مبتلا به ‌دنیا می‌آیند، به اهمیت مشارکت اجتماعی برای بالابردن سطح آگاهی جامعه اشاره می‌کند و گونه‌های اعتیاد زنان از منظر جامعه‌شناختی در سنین نوجوانی، میان‌سالی و پیری و هم‌چنین الگو‌های معتادشدن، مصرف مواد مخدر و ترک اعتیاد زنان بر اساس مقوله‌ی طبقه، قومیت، اشتغال و تحصیلات را در این کتاب بیان می‌کند و می‌نویسد: «بخشی از رفتار‌های اعتیادی زنان مستقل و بعضی توام با رفتار‌های دیگر نظیر سرقت، قمار و تن فروشی به منصه ظهور می‌رسد. رفتار‌ها و تاملات زنان معتاد بسته به مواد مصرفی مخدر و امکانات آن‌ها یکی نیست و نمی‌توان همگی را به یک چوب راند و نسخه‌ی واحدی پیچید. این رفتار‌ها بسته به سن، قومیت و تربیت فرهنگی یا اشتغال، رفاه و احساس نابرابری و بی‌عدالتی اجتماعی خصائص متمایزی می‌پذیرند. در حقیقت اعتیاد واکنشی به اجبار‌های اجتماعی و راه گریزی از ستم‌های مردانه است که در این صورت حل اعتیاد آن‌ها در گرو حل نابرابری روابط قدرت می‌ماند.» هم‌چنین به باور نویسنده‌ی کتاب «معمولاً زنان بیش‌تر از مردان از سیگار کشیدن برای مقابله با کج‌خلقی‌هایشان سود می‌جویند و احساس رضایت می‌کنند. دختران نوجوان از اعتیاد برای صیانت ذات در برابر مخاطراتی چون فقر و تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌های جنسیتی در جامعه و یا واکنش از حس نارضایتی در تغییرات ظاهری بدن که منجر به افسردگی و تلقی منفی از خود است. در حالی که اعتیاد در زنان میانسال ممکن است آن‌ها را در مضان‌ اتهام ضعف اخلاقی، سست‌عنصری و بی‌بندوباری قرار دهد، اعتیاد زنان مسن آن‌ها را به ضعف اخلاقی و بی‌بندوباری متهم نمی‌کند.»

کتاب حاضر می‌کوشد به مرور تاریخچه‌ی دانسته‌های بشری راجع به اعتیاد زنان از گذشته تاکنون بپردازد. تبیین نظری اعتیاد زنان، گونه‌های اعتیاد در زنان، شایع‌ترین اعتیاد‌های زنان، اعتیاد دختران نوجوان، زنان میان‌سال و مسن، مسائل اجتماعی خاص اعتیاد زنان و در نهایت درمان اعتیاد زنان از مباحث عمده‌ی این کتاب است. طرح دیدگاه‌های نظری و بالینی در زمینه‌ی تشخیص و شناخت و مواجهه با این پدیده در کنار انتقادات ذی‌ربط نیز می‌تواند به غنای چنین دریافتی یاری رساند و دقیق‌تر به کار آید؛ خصوصاً این‌که مسئله‌ی اعتیاد زنان جدا از اعتیاد مردان و اوضاع کلی جامعه نیز نیست و نمی‌توان این دو را منفک از یکدیگر دریافت و نسبت به رفعشان کوشید.

در پایان مجدداً ذکر می‌شود که این کتاب، از معدود کتب منتشر شده در سال‌های اخیر با موضوع اعتیاد زنان است؛ علی‌رغم نقدهایی که ممکن است به پرسپکتیو یا پارادیم‌ استفاده‌ شده توسط نویسنده‌ی کتاب، وارد باشد، خط صلح خواندن آن را توصیه می‌کند. امید که در آینده پژوهشگران و جامعه‌شناسان به این پدیده توجه بیش‌تر و جدی‌تری نشان دهند و از ابعاد مختلف آن را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند.

نام کتاب: اعتیاد زنان

نویسنده: عباس محمدی‌اصل

ناشر: نشر فکر

۱۴۰۴ خرداد ۱۵, پنجشنبه

معرفی کتاب علیه اعدام

 

معرفی کتاب: «علیه اعدام»

«خطای بزرگی است که شخص آن‌چنان در قوانین بشری غرق شود که به قوانین الهی بی‌توجه بماند. مرگ تنها به خداوند تعلق دارد و آدمیان حق ندارند در این امر مجهول مداخله کنند». ویکتور هوگو

 

روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام در حالی فرا می‌رسد که به‌تازگی، مای ساتو، گزارشگر ویژه‌ی حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، در توییتی اعلام کرده که تنها در ماه آگوست ۲۰۲۴، حداقل ۹۳ نفر در ایران اعدام شده‌اند.

«نه به اعدام» صدایی است که این‌روزها در جامعه‌ی ایران بسیار شنیده می‌شود؛ هرچند که برای بسیاری از مردم، این مخالفت، اعتراض به اعدام زندانیان سیاسی یا بی‌گناهان است و مرتکبان جرائم عمومی را که هر روزه اعدام می‌شوند، در برنمی‌گیرد. اما سعید مدنی، جامعه‌شناس، پژوهشگر ارشد علوم اجتماعی، استاد دانشگاه و روزنامه‌نگار ایرانی، در کتاب «علیه اعدام» تلاش می‌کند تا نشان دهد که چرا باید با اعدام، به‌طور عام مخالفت کرد. او برای تدوین این کتاب مقالات و کتاب‌های منتشرشده درباره‌ی قصاص و حکم اعدام در ایران را بررسی کرده و به‌سراغ گزارش‌های مختلف رفته است، از جمله: اخبار خانواده‌ی مقتولان و شاکیان پرونده‌ها، محکومین به مرگ و خانواده‌هایشان، مجریان احکام اعدام و زندانبانان و فعالان اجتماعی و فرهنگی که در پی کسب رضایت از شاکیان برای ممانعت از اجرای حکم اعدام بوده‌اند.

این جامعه‌شناس همواره در پژوهش‌های خود، آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه‌ی ایران را مدنظر داشته و مسائل انسان‌هایی را مورد بررسی قرار داده که عموماً جامعه آن‌ها را نمی‌بیند یا اگر می‌بیند، به‌سرعت از آنان روی برمی‌گرداند. جامعه‌شناسی اعتیاد، جامعه‌شناسی روسپی‌گری، ضرورت مبارزه با فقر و نابرابری در ایران از جمله آثار تاثیرگذار و مسئولانه‌ی او هستند که در ایران چاپ شده‌اند. این جامعه‌شناس در دو دهه‌ی اخیر، بارها به‌علت فعالیت‌های مدنی‌اش بازداشت شده و بیش از شش‌سال را در حبس گذرانده. تجربه‌ی همنشینی با افراد محکوم به اعدام در زندان، او را به‌فکر نگارش این کتاب انداخته است.

بریده‌ای از کتاب علیه اعدام را در ادامه بخوانیم: «واقعیت این است که در این سیر و سفر ذهنی و عینی با مجازات مرگ، دیدگاه من نیز تغییر کرد و از یک مدافع کاربرد محدود حکم اعدام، به یک مخالف مطلق این مجازات تبدیل شدم. برای مثال در حالی‌که سال‌ها منتقد ماده‌ی ۲۲۰ قانون مدنی و معافیت پدر و جد پدری از قصاص در پرونده‌های قتل کودکان بودم و پدر و جد پدری که فرزند و نوه‌شان را با قصاوت به قتل رسانده بودند، شایسته مجازات مرگ می‌دانستم، یک‌باره متوجه شدم که اگرچه همواره یک مدافع حقوق کودکان بوده و سلامت و صیانت از تمامیت جسمی و روانی آن‌ها را در اولویت قرار داده‌ام، در عین حال نمی‌توانم مدافع نقض حق حیات افراد، برای دستیابی به جامعه‌ای عاری از خشونت علیه کودکان باشم. همین‌طور با وجود آن‌که سال‌ها در برنامه‌های پیشگیری، کنترل و کاهش اعتیاد مشارکت داشته و در این زمینه نوشته‌ام و به‌همین سبب همواره مشوق برخورد با قاچاقچیان عمده و بزرگ بوده‌ام، به‌تدریج دریافتم که اعدام عرضه‌کنندگان، هرگز درمانی برای دردهای جامعه‌ی معتادان کشور نیست و مجازات مرگ تنها مشکلی را بر مشکلات خواهد افزود. نگارنده نه‌تنها مجرمان سیاسی که اساساً هیچ بشری را شایسته مجازات اعدام نمی‌داند. مجازات اعدام ظلمی است به همه‌ی کسانی که به‌نحوی با اعدام سر و کار دارند و البته این ظلم در حق قربانیان سیاسی و عقیدتی حکم اعدام صد چندان است.»

این کتاب که با مقدمه‌ی «عبدالفتاح سلطانی» در سال ۲۰۲۲ از سوی «نشر باران» در سوئد منتشر شده، صدای اعتراض به یکی از قدیمی‌ترین و بحث‌برانگیزترین مجازات‌های جهان را تقویت می‌کند و تلاش دارد تا با استناد به تجربه‌ها و واقعیت‌های اجتماعی، راه را برای آینده‌ای بدون خشونت و اعدام هموار سازد.

 

نام کتاب : علیه اعدام

نویسنده : سعید مدنی قهفرخی

تاریخ انتشار : ۲۰۲۲

ناشر : نشر باران

۱۴۰۴ خرداد ۱۳, سه‌شنبه

معرفی کتاب

 

معرفی کتاب: «تنها در کنار هم: چرا از فناوری بیش‌تر و از یکدیگر کم‌تر انتظار داریم»/ فاران فنائیان

در کتاب «تنها در کنار هم: چرا از فناوری بیش‌تر و از یکدیگر کمتر انتظار داریم» (Alone Together: Why We Expect More from Technology and Less from Each Other)، شری ترکل (Sherry Turkle) با نگاهی تیزبین و تحلیل‌گرایانه به پیامدهای احساسی و فلسفی زندگی در جامعه‌ای که هرروز دیجیتالی‌تر می‌شود می‌پردازد. ترکل، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه ام‌آی‌تی (MIT)، با بهره‌گیری از رویکردی میان‌رشته‌ای، روایت‌های فرهنگی پیرامون فناوری را با عمقی روان‌شناختی و گستره‌ای جامعه‌شناختی بررسی می‌کند.

این کتاب که در سال ۲۰۱۱ منتشر شده، حاصل بیش از پانزده سال پژوهش درباره‌ی زندگی کودکان، نوجوانان، بزرگسالان و سالمندان در محیط‌های مملو از فناوری است. تنها در کنار هم، نه بیانیه‌ای علیه فناوری است و نه فراخوانی برای بازگشت به گذشته، بلکه تلاشی است برای روشن ساختن این‌که چگونه وابستگی ما به ابزارهای دیجیتال –به‌ویژه ربات‌های اجتماعی و دستگاه‌های متصل به شبکه— توقعات انسانی، صمیمیت و حتی تصور ما را از خود دگرگون کرده است. کتاب مورد اشاره در سال ۱۳۹۸ به زبان فارسی نیز ترجمه و منتشر شده است.

تز اصلی کتاب به شکلی واضح و هشداردهنده مطرح می‌شود: هرچه فناوری بیش‌تر در زندگی ما جای می‌گیرد، ما نه‌فقط از آن برای کمک گرفتن، بلکه به‌عنوان جایگزینی برای روابط انسانی بهره می‌گیریم. در نتیجه، انتظار داریم ماشین‌ها نقش‌های عاطفی ایفا کنند، درحالی‌که خودمان از تلاشی که لازمه‌ی روابط انسانی است فاصله می‌گیریم.

 

بخش نخست: لحظه‌ی رباتیک

نیمه‌ی اول کتاب با عنوان «لحظه‌ی رباتیک» به پدیده‌ی رو‌به‌رشد تعامل انسان و ربات، به‌ویژه در زمینه‌های حساس عاطفی می‌پردازد. ترکل جذابیت و پیامدهای ربات‌های اجتماعی را بررسی می‌کند؛ از اسباب‌بازی‌های کودکان مانند فِربی و تاماکوچی گرفته تا ربات‌های مراقبت از سالمندان و همراهان درمانی مانند پارو، فوک رباتیکی که برای آرامش بیماران مبتلا به زوال عقل طراحی شده است.

یکی از بحث‌برانگیزترین دیدگاه‌های ترکل این است که این ماشین‌ها نیازی به داشتن هوش یا آگاهی ندارند تا بتوانند پاسخ‌های عاطفی واقعی در انسان ایجاد کنند. آن‌ها به‌جای آن به‌عنوان «مصنوعات رابطه‌ای» عمل می‌کنند: اشیایی که توهم تعامل متقابل را ایجاد می‌کنند. این توهم آن‌قدر قدرتمند است که کودکان برای «مرگ» یک تاماکوچی عزاداری می‌کنند یا سالمندان ربات‌های خانگی را به پرستارهای انسانی ترجیح می‌دهند. مصاحبه‌های ترکل نشان می‌دهند که افراد به مرور این اشیائ را دارای عاطفه و اخلاق می‌دانند و رفتار آن‌ها را واقعی تفسیر می‌کنند.

نگرانی ترکل نه در پیشرفت فناوری، بلکه در جایگزینی احساسی است که به بار می‌آورد. خطر از نگاه او، این نیست که ماشین‌ها شبیه انسان شوند، بلکه این است که انسان‌ها شروع به تفکر شبیه ماشین‌ها کنند؛ انتظار پیش‌بینی‌پذیری، کنترل و سهولت در تمام روابط. وقتی کودکان می‌گویند ربات‌ها را به خواهر و برادر ترجیح می‌دهند چون «احساساتت را جریحه‌دار نمی‌کنند» یا بزرگسالان اظهار می‌کنند که یک ربات بهتر از دوستشان گوش می‌دهد، باید انتظار پیامدهای عمیقی داشته باشیم. این موضوع از چرخشی فرهنگی به‌سوی مینیمالیسم عاطفی حکایت دارد؛ جایی که تنها به نمایش گذاشتن مراقبت و توجه کافی است، حتی اگر عاری از خلوص باشد.

ترکل لحظه‌ی رباتیک را نه صرفاً نقطه‌ای در توسعه‌ی فناوری، بلکه آمادگی روانی ما برای پذیرفتن آن به‌عنوان جایگزینی برای پیوندهای انسانی تعریف می‌کند. لحظه‌ی رباتیک بیش از آن‌که واقعیتی فناورانه باشد، آستانه‌ای روان‌شناختی است؛ جایی که شبیه‌سازی به نظر کافی می‌رسد و تقلید از همدلی نه‌تنها با خودِ همدلی تفاوتی نمی‌کند، بلکه شاید حتی به آن ترجیح داده شود.

 

بخش دوم: در شبکه

نیمه‌ی دوم کتاب با عنوان «در شبکه»، تمرکز را از همراهان رباتیکی به فناوری‌های روزمره‌ی ارتباطی معطوف می‌کند: پیامک، ایمیل، فیس‌بوک، توییتر، وبلاگ‌ها و دنیای بازی‌های آنلاین. در اینجا توجه ترکل معطوف است به «خودِ شبکه‌ای»: نسخه‌ای از فرد که در تعاملات دیجیتال شکل می‌گیرد، شکسته می‌شود و دائماً بازآفرینی می‌شود.

ترکل استدلال می‌کند که معماری ارتباطات دیجیتال باعث شکل‌گیری یک وضعیت ارتباطی نوین شده است، وضعیتی که او آن را «تنها در کنار هم» می‌نامد. این وضعیت پارادوکسیکال نشان‌دهنده‌ی شرایطی است که در آن افراد دائماً از طریق دستگاه‌ها به دیگران متصل‌اند اما از نظر احساسی و شناختی از افراد حاضر در اطراف خود جدا افتاده‌اند. افراد در کنار دوستان یا خانواده نشسته‌اند اما در صفحات خود غرق‌اند؛ نوجوانان با گوشی زیر بالش می‌خوابند تا همیشه در دسترس باشند؛ والدین هنگام شام ایمیل کاری‌شان را بررسی می‌کنند؛ عشاق بیش از آن‌که با یکدیگر صحبت کنند، پیام می‌فرستند.

ترکل می‌گوید این اتصال دائم، بهایی سنگین دارد. این وضعیت باعث تضعیف مکالمه می‌شود؛ فرآیندی ضروری نه‌فقط برای ارتباط، بلکه برای پرورش همدلی، تامل اخلاقی و انسجام درونی. برخلاف مکالمه که نیاز به حضور و پذیرش عدم قطعیت دارد، پیام‌رسانی دیجیتال امکان کنترل، ویرایش و اجتناب از ریسک عاطفی را فراهم می‌کند.

 

اثر گُلدیلاک  

یکی از مفاهیم نغز و تیزبینانه‌ای که ترکل مطرح می‌کند اثر گلدیلاک (Goldilocks Effect) است: تمایل ما به داشتن روابطی که «نه خیلی نزدیک باشند، نه خیلی دور، بلکه دقیقاً به‌اندازه‌ی دلخواه». او این اصطلاح را از داستان کلاسیک کودکان، «گُلدیلاک و سه خرس»، وام می‌گیرد؛ جایی که گُلدیلاک به دنبال چیزهایی است که «درست همان‌طور باشند که باید» (نه خیلی داغ، نه خیلی سرد، نه خیلی سفت، نه خیلی نرم). ترکل از این داستان به عنوان استعاره‌ای استفاده می‌کند تا نشان دهد مردم چگونه بیش‌ازپیش در تلاش‌اند با کمک فناوری، تعاملات اجتماعی خود را دقیقاً مطابق میلشان تنظیم کنند.

ما ارتباط بدون آسیب‌پذیری، توجه بدون صمیمیت و همراهی بدون تعهد می‌خواهیم. شبکه‌های اجتماعی با فراهم کردن ارتباط در قطعات قابل مدیریت، این امکان را به وجود می‌آورند: می‌توانیم پیام‌هایمان را ویرایش کنیم، عکس‌ها را فیلتر کنیم و هر زمان خواستیم ارتباط را قطع کنیم. اما در این روند، پیچیدگی احساسی روابط از بین می‌رود و خلوص ارتباط فدای آسایش می‌گردد.

 

هویت و نمایش

ترکل هم‌چنین تاثیر رسانه‌های اجتماعی بر شکل‌گیری هویت، به‌ویژه در نوجوانان را بررسی می‌کند. در محیطی که خودبیان‌گری از طریق لایک، کامنت و اشتراک‌گذاری فیلتر می‌شود، «خود» به‌جای اینکه فرآیند کشف درونی باشد، تبدیل به یک نمایش می‌شود. نوجوانان از فشار حفظ پرسونای آنلاین خود که سال‌ها پیش خلق کرده‌اند، دچار اضطراب می‌شوند. در این فضا، فشار برای «مورد پسند قرار‌گرفتن»، جایگزین آزادی لازم برای «تبدیل به چیزی شدن» می‌شود.

این نگاه نمایش‌محور به هویت، خلوت و تک‌زیستی را تضعیف می‌کند؛ چیزی که ترکل آن را برای انسجام شخصیت و تاب‌آوری حیاتی می‌داند. بدون تک‌زیستی، افراد توانایی تامل درونی، تسلی‌بخشی به خود و تعریف مستقل خود را از دست می‌دهند. فرهنگ «همیشه در دسترس بودن»، مجال اندیشیدن را می‌گیرد و زیستی «واکنشی» را به‌جای «تاملی» ترویج می‌کند.

 

تاملات اخلاقی و فلسفی

یکی از برجسته‌ترین جنبه‌های کتاب ترکل تاکید او بر این نکته است که پرسش‌های اخلاقی پیرامون فناوری نه فنی، بلکه هستی شناختی‌اند. این پرسش‌ها درباره‌ی این نیست که ماشین‌ها چه کارهایی می‌توانند انجام دهند، بلکه درباره‌ی این است که ما چه انتظاری از آن‌ها داریم و مهم‌تر از آن، مایلیم چه چیزهایی را در ازایشان قربانی کنیم.

ترکل بارها به مفهوم جایگزینی بازمی‌گردد. این‌که ما صرفاً قابلیت‌های انسانی‌مان را با فناوری تقویت نمی‌کنیم، بلکه حضور انسانی، کار عاطفی- انسانی و آسیب‌پذیری انسانی را باواسطه‌ها، الگوریتم‌ها و شبیه‌سازی‌ها جایگزین می‌کنیم. انتخاب استفاده از ربات برای آرام کردن کودک یا سالمند ممکن است بی‌ضرر یا حتی کارآمد به نظر برسد، اما اگر ترجیح دادن کارایی ماشین به تلاش انسانی نشانه‌ی ارز‌ش‌های فرهنگی ما باشد، چه معنایی دارد؟

ترکل هم‌چنین ما را دعوت می‌کند تا به پیامدهای فرهنگی درازمدت این انتخاب‌ها بیندیشیم. وقتی در لحظه‌های صمیمیت، سوگ یا سردرگمی، ماشین را به انسان ترجیح می‌دهیم، خود را به حداقل‌گرایی عاطفی عادت می‌دهیم؛ جهانی که در آن، رفتارهای مراقبتی، متقابل نیستند و برای موثر بودن همدلی، نیازی به حس کردن آن نیست.

 

نقدها و دیدگاه‌های مقابل

با وجود عمق و اهمیت دیدگاه‌های ترکل، برخی انتقادها نیز شایسته‌ی توجه‌اند. نخست، اتهام به بدبینی فناورانه است. اگرچه ترکل تاکید می‌کند که با فناوری دشمنی ندارد و تمرکز او عمدتاً بر مخاطرات و کاستی‌های آن است. کتاب او نمونه‌های اندکی از مواردی ارائه می‌دهد که فناوری توانسته روابط انسانی را تقویت کند یا به‌جای مانع، پلی میان انسان‌ها باشد.

دوم، روش‌شناسی او که بیش‌تر بر مصاحبه‌ها و مطالعه‌های موردی تکیه دارد، ممکن است فاقد سخت‌گیری تجربی مورد انتظار در برخی رشته‌های دانشگاهی باشد. مشاهدات قوم‌نگارانه‌ی او غنی و تامل‌برانگیزند، اما به‌راحتی قابل تعمیم نیستند. برای مثال، روایت‌های او از نوجوانانی که با هویت‌های آنلاین خود درگیرند، اگرچه تاثیرگذارند، ممکن است لزوماً نماینده‌ی روندهای گسترده‌تر در میان فرهنگ‌ها یا طبقات مختلف اجتماعی نباشد.

درنهایت، تحلیلی که ترکل از گذشته‌ی پیشا‌دیجیتال ارائه می‌دهد، گاهی حالتی نوستالژیک به خود می‌گیرد. دفاع او از گفت‌وگو و خلوت بسیار قانع‌کننده است، اما تصویر آرمانی از زندگی پیش از فناوری، ممکن است این نکته را نادیده بگیرد که طردهای اجتماعی، ناکامی‌ها در روابط و اختلال‌های رابطه‌ای همیشه بخشی از زیست انسان بوده‌اند، چه با فناوری و چه بدون آن.

 

دعوتی به بازنگری در عادات دیجیتالی

با وجود این نقدها، تنها در کنار هم هم‌چنان یکی از آثار شاخص در حوزه‌ی فرهنگ دیجیتال و اخلاق رسانه‌ای به‌شمار می‌آید. نبوغ ترکل نه‌فقط در توانایی مشاهده‌ی تغییرات ظریف رفتار انسان، بلکه در مهارت او در بیان بار معنایی فلسفی و عاطفی این تغییرات نهفته است. او تشخیص دقیقی از زمانه‌ی ما ارائه می‌دهد؛ زمانه‌ای که با پارادوکس‌هایی تعریف می‌شود: ارتباط دائم و تنهایی فزاینده، تعامل بیش‌تر و صمیمیت کم‌تر، دسترسی بیش‌تر و عمق و خلوص کم‌تر.

ترکل کتاب را نه با تقاضای ترک فناوری، بلکه با درخواستی برای آگاهی به پایان می‌برد. او خواستار بازنگری در عادت‌های دیجیتالی ما و ایجاد هنجارهای تازه‌ای است؛ هنجارهایی که از خلوت محافظت کنند، گفت‌وگوی واقعی را ترویج دهند و ارزش جایگزین‌ناپذیر حضور انسانی را به رسمیت بشناسند.

در عصری که پرسش این نیست که آیا از فناوری برای میانجی‌گری در روابط استفاده کنیم یا نه، بلکه این است که چگونه این کار را انجام دهیم، کار ترکل بیش از هر زمان دیگر ضروری است. تنها در کنار هم ما را به بازپس‌گیری آنچه در ما انسانی است فرا می‌خواند: نه با طرد نوآوری، بلکه با یادآوری این نکته که هیچ ماشینی، هرچند پیشرفته، نمی‌تواند جای عمل ساده و ژرفِ حضور در کنار دیگری را بگیرد.

 

 

۱۴۰۴ خرداد ۸, پنجشنبه

معرفی کتاب صدای ازادی

 


معرفی کتاب: «صدای آزادی»

۲۵ نوامبر مصادف با ۵ آذر، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان است. این‌روز، نخستین‌بار توسط سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۹ به‌عنوان یک مناسبت بین‌المللی شناخته شد و هدف آن، افزایش آگاهی عمومی درباره‌ی خشونت علیه زنان و دختران و تلاش برای پایان‌دادن به این‌معضل جهانی است؛ گرچه، آمار خشونت علیه زنان در جهان و به‌خصوص در کشورهای خاورمیانه، بسیار بالا است. بر اساس آن‌چه خبرگزاری «هرانا» اعلام کرده است، در شش‌ماه ابتدای سال جاری، دست‌کم ۷۸ زن و دختر در ایران، به‌دلایل مختلفی اعم از دلایل ناموسی توسط اعضای خانواده خود و یا مردان دیگر در ۴۴ شهر کشور به‌قتل رسیده‌اند.

این آمار در کشور افغانستان بسیار بیش‌تر است. بر اساس یافته‌های رسانه‌ی «راوی زن»، در جریان یک‌سال گذشته (از آگوست ۲۰۲۳ تا آگوست ۲۰۲۴) نزدیک به دوهزار مورد خشونت علیه زنان در افغانستان اتفاق افتاده است. قتل، ازدواج اجباری، تجاوز جنسی، ازدواج زیر سن، شلاق خوردن، آسیب‌دیدن و محرومیت از حق ارث، از موارد بارز خشونت علیه زنان است. (۱)

گوشه‌ای از روایت‌های واقعی از زندگی زنان افغانستان، از دردها، امیدها و آرزوهای آنان در دوران معاصر، ظلم‌هایی که در طول تاریخ بر آن‌ها شده و آن‌چه را که طالبان بر آنان روا داشته، در قالب داستان‌هایی کوتاه، می‌توان در کتاب «صدای آزادی» به قلم محمدآصف سلطان‌زاده نویسنده‌ و زینب انتظار نویسنده، خبرنگار و کارگردان سینما خواند. داستان‌های این‌مجموعه عمدتاً به مسایلی هم‌چون عشق، فقر، مهاجرت، خشونت و آرزوهای ساده‌ی انسانی می‌پردازند. سلطان‌زاده و انتظار از طریق شخصیت‌های داستان‌هایشان، صدای مردم عادی افغانستان را به‌گوش مخاطبان می‌رسانند. سبک نوشتاری این‌کتاب به‌گونه‌ای است که با جزئیات و توصیفات دقیق، حس همدلی و نزدیکی را در خواننده ایجاد می‌کند. نویسندگان، با بیان سرگذشت شخصیت‌هایی که در پیچ و تاب حوادث تاریخی و اجتماعی قرار دارند، تصویری واقع‌گرایانه از وضعیت افغانستان به خوانندگان ارائه می‌دهند و با زبانی ساده و بی‌پیرایه، چالش‌های جامعه‌ی افغانستان را به‌تصویر می‌کشند. نویسندگان تلاش کرده‌اند تا صدای زنان افغانستان را بازتاب دهند؛ صدایی که اغلب در سایه‌ی هیاهوی جنگ‌ها و تحولات سیاسی نادیده گرفته می‌شود. در این کتاب، از زنانی که در راه آزادی دستگیر شده‌اند و از قوانین زن‌ستیزانه‌ای که طالبان بنا نهاده و برای حکومت بر مردم از آن بهره می‌گیرد، می‌خوانیم.

 

به بخشی از این ممنوعیت‌های طالبانی علیه زنان نگاهی می‌اندازیم: «شیشه‌های تمام پنجره‌های منازل مسکونی باید رنگ‌آمیزی یا پرده کشیده شود تا زنان ساکن خانه از دید رهگذران در امان باشند. عکاسی و نمایش تصاویر زنان در رسانه‌ها ممنوع است. رفتن زنان به پارک‌های زنانه ممنوع است. تحصیل دختران بالای هشت سال ممنوع است. دوچرخه‌سواری و موتورسیکلت برای زنان ممنوع است، حتی اگر با محرم باشند. حضور زنان بر پشت پنجره‌ها و بالکن خانه‌ها ممنوع است. اشتغال زنان در محل کار مختلط با مردان و کلاً اشتغال زنان ممنوع است. سوارشدن زنان در تاکسی‌ها بدون محرم ممنوع است». نویسندگان در بخش دیگری از کتاب می‌نویسند: «به‌طور قطع باور دارم که زنان در دنیا سکان تغییرات سیاسی و فرهنگی را به‌دست گرفته‌اند و زنان افغانستان نیز این‌مهم را در سرزمینی با فرهنگ مردانه، به‌شدت محافظه‌کار و مقاوم در برابر تغییر، به‌عهده خواهند گرفت. مردان دنیا خسته از کار در اتاق‌های فکری سیاسی جهانی و گمشده در پیچ‌وخم دیپلماسی میان کشورها، از یافتن راه‌حل مشکلات بشری مایوس شده‌اند، جنگ می‌آفرینند و از مدیریت آن ناتوان می‌شوند. از این پس زنان تحولات و انقلاب‌ها را رقم خواهند زد و صدای آزادی، این‌بار زنانه است». (۲)

«صدای آزادی» اثری است که با تلفیق عناصر بومی و جهانی، تصویری واقع‌گرایانه و هنری از شرایط اجتماعی و فرهنگی افغانستان ارائه می‌دهد و خوانندگان را به دنیای پرچالش و دردناک این‌جامعه نزدیک می‌سازد.

 

نام کتاب: صدای آزادی

نویسندگان: محمد آصف سلطان‌زاده و زینب انتظار

تاریخ انتشار شمسی: ۱۴۰۳

ناشر: نشر نی

۱۴۰۴ اردیبهشت ۲۶, جمعه

بازداشت اوین رسولیان، شهروند کُرد توسط نیروهای امنیتی در مهاباد

 اوین رسولیان، شهروند کُرد اهل مهاباد توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی شد.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، اوین رسولیان ٣٠ ساله شهروند کُرد اهل مهاباد و ورزشکار و مربی ورزش‌های رزمی در باشگاه خود، توسط نیروهای امنیتی بدون ارائه هرگونه حکم قضایی روز یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.

تا زمان تنظیم این گزارش از محل نگهداری و اتهام‌های مطروحه علیه این شهروند کُرد اطلاع دقیقی در دست نیست.


مریم جلال حسینی از زندان کچویی کرج به مرخصی اعزام شد

 مریم جلال حسینی، زندانی سیاسی امروز از زندان کچویی کرج به مرخصی اعزام شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مریم جلال حسینی از زندان کچویی کرج به مرخصی اعزام شد. براساس اطلاعات دریافتی هرانا، خانم جلال حسینی با تودیع وثیقه یک میلیارد تومانی به مدت ۱۵ روز به مرخصی اعزام شده است.

این زندانی سیاسی در دی‌ماه ۱۴۰۲ توسط شعبه اول دادگاه انقلاب کرج به شش سال زندان و دو سال تبعید به شهرستان ایلام محکوم شد. اتهامات او “اقداماتی به قصد برهم‌ زدن امنیت کشور، تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری” عنوان شده بود.

مریم جلال حسینی اوایل شهریورماه ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از چند روز به زندان کچویی کرج منتقل شد.

خانم جلال حسینی به بیماری کولیت روده مبتلاست و در زندان به مشکلات دیگری از جمله بیماری های زنان نیز دچار شد.

مریم جلال حسینی پیش از این نیز سابقه بازداشت و برخوردهای قضایی را داشته است

اعدام ۸ زندانی از جمله یک زن در زندان‌های قزلحصار، ارومیه، شیراز و گناباد

 کانون حقوق بشر ایران، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ – هشت زندانی از جمله یک زن در زندان‌های قزلحصار، ارومیه، شیراز و گناباد اعدام شدند.

سران حکومت از ابتدای اردیبهشت ماه تا کنون دستکم ۱۰۶ زندانی را اعدام کرده‌اند.

اعدام سجاد امیری، رضا میری وغلام‌عباس چراغیان در زندان قزلحصار

بامداد چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴، سه زندانی در زندان قزلحصار اعدام شدند.

سجاد مرادی، اهل نورآباد لرستان که پیشتر به اتهام مرتبط با مواد مخدر بازداشت و به اعدام محکوم شده بود.

رضا میری، ۳۲ساله،  فرزند محمد، مجرد، اهل هرسین که از ۴سال پیش به اتهام مرتبط با مواد مخدر بازداشت و به اعـدام محکوم شده بود.

غلام‌عباس چراغیان، فرزند محمد حسین، اهل رباط کریم، که پیشتر به اتهام قتل بازداشت و به اعـدام محکوم شده بود.

اعـدام ابراهیم جغتای در زندان گناباد

سحرگاه سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴، یک زندانی به نام ابراهیم جغتایی در زندان گناباد اعـدام شد. وی پیشتر به اتهام مرتبط با مواد مخدر بازداشت و به اعـدام محکوم شده بود.

اعـدام مشیر عثمان‌زاده در زندان ارومیه

صبحگاه چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴، مشیر عثمان‌زاده در زندان ارومیه اعـدام شد. مشیر عثمان‌زاده، ۵۱ساله، فرزند حاج طاهر(فریق) بود که از ۴سال پیش به اتهام قتل بازداشت و به اعـدام محکوم شده بود.

اعـدام علی ابوالحسینی، اسرار امانی و مهتاب امیری در زندان عادل‌آباد شیراز

بامداد دوشنبه ۱۵ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴، دو زندانی به اسامی علی ابوالحسینی و اسرار امانی  و صبحگاه چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴، مهتاب امیری در زندان عادل‌آباد شیراز اعـدام شدند.

علی ابوالحسینی، ۳۲ساله، متاهل و پدر یک فرزند ۶ساله، اهل آبادان بود که از ۴سال پیش به اتهام قتل بازداشت و به اعـدام محکوم شده بود.

اسرار امانی، تبعه افغانستان بود که از ۲سال پیش به اتهام قتل بازداشت و به اعـدام محکوم شده بود.

مهتاب امیری،  اهل شیراز بود و از ۳ سال پیش به اتهام قتل بازداشت و به اعـدام محکوم شده بود.

لیدا آلکسانی با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شد

 لیدا آلکسانی، شهروند مسیحی ساکن تهران روز گذشته با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ماده ۱۸، لیدا آلکسانی آزاد شد.

بر اساس این گزارش، آزادی خانم آلکسانی روز سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه، با تودیع وثیقه چهار میلیارد تومانی صورت گرفته است.

این شهروند مسیحی در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ماه، از بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین به بند زنان این زندان منتقل شده بود.

در تاریخ ۲۴ فروردین‌ماه ۱۴۰۴، خانم آلکسانی توسط مأموران وزارت اطلاعات در منزل شخصی خود بازداشت شده بود. همچنین مأموران اقدام به تفتیش منزل و ضبط تعدادی از وسایل شخصی او و خانواده اش را کردند.

تا لحظه تنظیم این گزارش، از اتهامات مطروحه علیه خانم لیدا آلکسانی اطلاعی حاصل نشده است.

ژوزف شهبازیان، همسر خانم آلکسانی، در بهمن ماه سال ۱۴۰۳، به همراه یک شهروند مسیحی دیگر در تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شده اند و اکنون در این زندان به‌سر میبرند. بر پایه ۱۷۰ گزارش گردآوری ‌شده توسط مرکز آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در فاصله ده سال گذشته، حدود ۱۱ درصد از قربانیان نقض حقوق اقلیت‌های مذهبی در ایران، مسیحیان، به ‌ویژه نوکیشان مسیحی بوده‌اند. این رقم در سال ۲۰۲۴ بیش از ۹ درصد گزارش‌ها را شامل می‌شد.


۱۴۰۴ اردیبهشت ۲۳, سه‌شنبه

گزارشی از بازداشت و انتقال به زندان سمیه رشیدی

  سمیه رشیدی، متهم سیاسی، یک هفته است که توسط نیروهای امنیتی در منطقه جوادیه تهران بازداشت شده است. وی هم‌اکنون در بند زنان زندان اوین نگهداری می‌شود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سمیه رشیدی، متهم سیاسی در بازداشت به‌سر می‌برد. بر اساس اطلاعات دریافتی هرانا، خانم رشیدی در تاریخ ۶ اردیبهشت ماه سال جاری، پس از دو روز بازداشت در بازداشتگاه آگاهی ۱۵ خرداد تهران به بند زنان زندان اوین منتقل شده است. همچنین اتهام مطروحه علیه او تبلیغ علیه نظام عنوان شده است.

یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این متهم سیاسی ضمن تایید این خبر به هرانا گفت: “سمیه در حال شعارنویسی در محله جوادیه تهران بازداشت شده است. پس از بازداشت، مأموران او را مورد ضرب‌وشتم قرار داده‌اند. سرش را به دیوار کوبیده و بر روی سینه‌اش نشسته‌اند. ضربات متعددی نیز به صورت، پاها و شکمش وارد کرده‌اند. وی از مأموران به دلیل این خشونت‌ها شکایت کرده است.”

سمیه رشیدی، متولد ۱۳۶۲ و ساکن تهران است.

گزارشی از اجرای حکم اعدام مرضیه اسماعیلی در زندان مرکزی قزوین

 حکم اعدام یک زندانی زن تُرک به نام مرضیه اسماعیلی در زندان مرکزی قزوین (چوبین‌در) به اجرا در آمد.

او مادر یک فرزند بود و پیشتر بابت اتهامات مرتبط با جرایم مواد مخدر به اعدام محکوم شده بود.

بر اساس گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، بامداد سه‌شنبە ٢٦ فروردین‌ ماه ١٤٠٤ (١٥ آوریل ٢٠٢٥)، حکم اعدام مرضیه اسماعیلی، ۴۰ ساله و اهل ابهر استان زنجان در زندان مرکزی قزوین اجرا شد.

به گفته منابع آگاه، مرضیه اسماعیلی از چهار سال پیش بابت اتهامات مرتبط با مواد مخدر بازداشت و به اعدام محکوم شده بود.

خبر اعدام این زندانی تا زمان تنظیم این گزارش، در رسانه‌های حکومتی به ویژه رسانه‌های نزدیک به قوه قضاییه اعلان نشده است.


گزارشی از بازداشت لیدا آلکسانی، شهروند مسیحی ساکن تهران

 نیروهای امنیتی وزارت اطلاعات  با هجوم بە منزل خانوادگی یک زوج مسیحی، لیدا آلکسانی را بازداشت و بە زندان اوین منتقل نمودند. این در حالی صورت گرفت که ژوزف شهبازیان(همسر وی) حدود سه ماه است در زندان اوین بازداشت است.

بر اساس گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، روز شنبه ٢٤ فروردین ماه ١٤٠٤ (١٢ آوریل ٢٠٢٥) نیروهای امنیتی وزارت اطلاعات بە منزل خانوادگی ژوزف شهبازیان و لیدا آلکسانی هجوم بردە و  پس از تفتیش منزل و ضبط تعدادی از وسایل شخصی این خانوادە، لیدا آلکسانی، شهروند مسیحی ساکن تهران را بازداشت و بە زندان اوین منتقل نمودند.

به گفته منابع آگاه، بازداشت لیدا آلکسانی تنها یک روز پیش از خاکسپاری مادر ژوزف شهبازیان، انجام گرفته است.

ژوزف شهبازیان، پیش‌تر نیز به‌دلیل فعالیت دینی به یک سال زندان محکوم شده بود، همچنین روز ۱۸ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ (٧ فوریە ٢٠٢٥) بار دیگر توسط مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شد همچنان در زندان اوین در بازداشت موقت به‌سر می‌ برد

معرفی کتاب: زنان در جهان و ایران

  وقتی از حقوق زنان حرف می زنیم دقیقاً از چه چیزی حرف می زنیم؟ این سوال همواره یکی از دغدغه های اساسی فعالان حقوق زنان در جهت تبدیل این مسئل...